موانع و مبانی مذاکره
موانع موروثی مذاکرات
عواملی که باعث شده اند تا آغاز مذاکره با آمریکا که همواره با ترس متهم شدن یک مسئول سیاسی به آمریکائی بودن و توهم توطئه از سوی مخالفان اصول گرا با هر گونه ارتباط به اصطلاح با شیطان بزرگ توأم باشد به دو دسته کلی خارجی و داخلی تقسیم می شود .
موانع بازدارنده در خارج از ایران یا در عرصه بین المللی :
۱ـ موجودیت اسرائیل و مسئله فلسطین
جمهوری اسلامی همواره سیاستی ضد اسرائیلی داشته و از آن سو اسرائیلیها هم ایران بعد از انقلاب را دشمن اصلی خود تلقی نموده اند ، از این رو دشنام دهی نتانیاهو به ایران در مجمع عمومی سازمان ملل امروز در عرصه جهانی از فرط تکرار طبیعی شده است.
بدیهی است که در نگاه ایدئولوژیک و نظام ارزشی به رسمیت شناختن یا انکار اسرائیل موضوعی است که با شکل سیاسی و سابقه تاریخی آن تفاوت فاحشی دارد ، موجودیت اسرائیل از سوی ۱۷۰ کشور عضو سازمان ملل سال هاست که به رسمیت شناخته شده ، بنابراین حضور بالاترین مقام رسمی ایران دراین سازمان و سخنان خصمانه بر علیه اسرائیل در صحن مجمع عمومی مطرح کردن ، از سوی رئیس جمهوری چون احمدی نژاد که پیشاپیش بطور علنی خواستار حذف آن کشور از نقشه جغرافیا بوده ، اصلاٌ و منطقأ نمی تواند خوشایند مذاق دیپلماتها و سران دول دنیا باشد .
از سوی دیگر در حاکمیت آمریکا بیش ازپنج دهه می باشد که لابی صهیونیستها در بسیاری مواضع و موارد حرف اول را می زند ، بنابراین کاملا بدیهی است که یکی از موانع اصلی در آغاز مذاکره و طلیعه ارتباط ، کارشکنیهای جدی اسرائیلیها بر علیه ایران در هنگام هر حرکت احتمالی دوستانه از سوی آمریکاییها به سمت ایران باشد .
۲ـ مسئله فلسطین ، حماس و حزب الله
مشکل جدی دیگر، اتهامی است که ایران همواره با آن مواجه بوده ، کمک به فلسطینیها بویژه به رهبران آن بخشی از جنبشهای فلسطینی چون حماس که به حق یا ناحق برچسب تروریست را بر پیشانی خود دارند و برخوردار از سابقه سالیان متمادی حمایت جمهوری اسلامی از آنان ، اتهام ایران در امداد به حزب الله لبنان هم کمابیش در راستای همین دیپلماسی مانع بزرگی در انگیزه مذاکره و ایجاد ارتباط بین تهران و واشنگتن بوده است.
۳ـ موانع ایران در مقابل سوریه
جمهوری اسلامی همواره حامل این اتهام بوده که از خشونتهای اعمال شده از سوی حکومت اسد در سوریه بر علیه مخالفان آن حمایت می کند اگر چه در برخی موارد جانبداری ایران از بشاراسد در چشم ناظران جهانی به عنوان یک تاکتیک و یا پلیتیک موقت تلقی شده ، اما برخی مواضع مشترک در سیاست ایران و سوریه باعث شده تا ایران به عنوان متهمی ثابت درمنطقه معرفی شود که از نظر غرب اصولاٌ استراتژی یکسانی با سوریها دارد.
عوامل بازدارنده داخلی :
مان نیروهای بازدارنده راست که در آمریکا با سیاستهای اوباما مخالفت می کنند در ایران نیز زیر پوشش اصول گرایی در سیاست گذاریهای روحانی کارشکنی می کنند که یکی از پیامدهای آن دشوار کردن امکان ارتباط ایران و آمریکاست .
۱ـ گروه فشار که دارای یک هسته قوی و مرکزی است ویک شکل ظاهری حضور آن بصورت لباس شخصیها می باشد ، دارای پشتوانه قوی است که در بدو ورود روحانی به تهران در بازگشت از نیویورک با یورش فیزیکی و کفش پرانی از او استقبال می نماید ، البته شخص ولی فقیه هم ظرف مدت کوتاهی از سوی دیگر با گزش زبانی به روحانی از او تقدیر می نماید!
آقای خامنهای علنأ و رسمأ اعلام می کند : ” برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود . ”
از سوی دیگر متعاقب حمله غیر مستقیم اما رسمی و علنی خامنهای به روحانی هجمهای هم علیه ظریف صورت می گیرد تا جائی که جواد لاریجانی از گفتگوی روحانی اوباما ، به عنوان توطئه صهیونیستها یاد می کند !
۲ـ سیاست هستهای جمهوری اسلامی و قضیه غنی سازی
غربیها در سال ۲۰۰۹ به ایران پیشنهاد نمودند که ۸۰ درصد موجودی اورانیوم غنی شده را تحویل آنان بدهند و در یکی معامله پایاپای از غرب میلههای سوخت دریافت کند تا نیازخود را برای نیروگاه بوشهر مرتفع نماید ، هم اکنون روسیه این میلهها را به ایران وارد می کند ، جمهوری اسلامی روش تغلیظ اورانیم تا سقف ۵ درصد را در داخل ترجیح می دهد ، تا از آن در مرکزبوشهربهره گیرد، اما برای ترفیع این مهم نیاز به نیل به ۶۰ هزار سانتریفوژ دیده می شود که بتواند اورانیم را ظرف یکسال تا ۵ درصد غنی نماید و این نیروگاه را بینیاز از سوخت نماید .
از آنجائی که ایران هم اکنون صرفأ ۱۸ هزار سانتریفوژدارد ، بنابراین همواره به هدف اصلی که آن سقف ۶۰ هزار واحدی است اهتمام می ورزد ، اما از سوی دیگرغرب در صداقت ایران در اینکه این سیاست صرفأ در جهت صلح آمیز و تآمین نیازهای غیر نظامی هستهای برای نیروگاه بوشهر یا مصارف پزشکی باشد بسیار بیاعتماد است .
عاملی که بهانه به دست بازها در صحنه سیاسی آمریکا برای مخالفت با اوباما در سیاستهای نزدیک سازی با ایران می دهد .
۳ـ مسئله حقوق بشروآزادی بیان در ایران
مانع عدم وجود فضای آزاد سیاسی در انتقاد و ابراز عقیده از سوی مخالفان علاوه بر آنکه ثابت می کند جمهوری اسلامی ناقض حقوق شهروندان است ، این تردید را نیز در غربیها دامن می زند که آیا چنین رژیمی صرفأ به دنبال ابعاد صلح آمیز اهداف خود در سیاست هستهای است ، چرا که اصل غیرقابل انکاری نشان می دهد که دیپلماسی خارجی یک حکومت در امتداد و بازتاب سیاست داخلی آن است ، اروپا و آمریکا هم با اندکی سؤاستفاده از این قاعده مهم ، ایران اتمی را لزومأ و صرفأ تهدیدی هستهای برای کل جهان تلقی می نماید ، تآمین و بقای همین حس کافی است که تحریمهای اعمال شده ادامه یابد و در نتیجه روزنهای برای ارتباط جدی بین ایران و آمریکا گشوده نشود .
مبانی روشن در جهت گشایش فضای مذاکره و رابطه
اگرچه ماکیاولی دراثر شهریار خود می گوید که توفیق یک سیاستمدار مرهون دو عامل فضیلت وی وزمانه سازگار است ، اما این صرفأ بخشی از معما را در روابط سیاسی دو جبهه متخاصم در سپهرسیاسی رقم می زند .
بهرحال مهمترین مبانی در تأمین فضائی که بتواند ایران و آمریکا را در کنار هم روی میز مذاکره بنشاند موارد ذیل است :
اولاٌ : ایران تلاش کند تا در سیاست هستهای ، اعتماد غرب را جدی تر و بیش از پیش فراهم نماید ، در این راستا پذیرش پروتکل الحاقی از سوی جمهوری اسلامی مهمترین گام خواهد بود ، آنچه که باعث می شود بازرسان آژانس اتمی بدون هیچ گونه شروطی هرزمان که لازم بدانند از تأسیسات هستهای دیدار نمایند و در نتیجه هیچ بهانهای در این باره که ایران پنهان کاری می نماید فراهم نخواهد شد ، از سوئی جمهوری اسلامی هم این حق را دارد که در اهداف صلح آمیز هستهای ، سقف ۵ درصد غنی سازی را همواره برای خود محفوظ بداند تا رکتورهای پژوهشی و پزشکی دچار مشکل نشوند .
ثانیأ : مسئولین جمهوری اسلامی چون گذشته به حذف اسرائیل نیاندیشند، هم چنان که آقای روحانی در این سیاست ، آغاز خوبی داشته و در نطق معمول در سازمان ملل از آن شیوه قدیمی و مرسوم حمله به اسرائیل تا حد ممکن اجتناب نمود.
ایران باید بداند که با ” رژیم صهیونیستی ” خواندن دولت رسمی اسرائیل در صحنه بین الملی امتیاز مثبتی درعرصه سیاسی نصیبش نخواهد شد ، جز اینکه اتهام حمایت از گروههای تروریستی و درنتیجه تهدیدی جدی برای اسرائیل بودن را باز به جان بخرد.
ثالثأ : سوریه شرایط بسیار حساسی را سپری می نماید ، جمهوری اسلامی باید از هر گونه ایجاد شبهه در غربیها که حامی رژیم سوری در سرکوب مردم و مخالفان آن دولت است ، به شدت اجتناب نماید .
سوابق سیاسی اعراب در منطقه بطورکلی نشان داده که درازای بذل و بخششها و حمایتهای بیدریغ جمهوری اسلامی ، وقتی منافع ملیشان ایجاب کند تا کجا در کنار ایران خواهند ماند !
ایران هم خوب می داند که به جهت موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خود در منطقه و ثروت ملی بزرگ خود در جهان ، تا چه حدی رقبایش حضورش را برای عرصه خود تنگ می بینند ، بنابراین باید سیاستی منطقی و ثابتی را در تعامل با غرب اتخاذ نماید و کم تر به دست غربیها بهانه بدهد .
وقتی روزنامه نگاری سرشناس در جهان عرب و درالشرق الاوسط به وضوح از یک آغاز ارتباط کوچک کلامی بین اوباما و روحانی این گونه رنج می برد که آن را به طنزمکالمهای عاشقانه قلمداد می نماید و گفتگوی کوتاه تلفنی بین دو رئیس جمهوری را عامل زلزلهای در مراکز قدرت و تصمیم گیری در خلیج فارس ، اردن ترکیه و اسرائیل می داند و …
با در نظر گرفتن این مهم که همین نویسنده ، یعنی عبد الرحمن راشد تا آنجا پیش می رود که گفتگوهای تلفنی رؤسای جمهوری ایران و آمریکا را به عنوان جلسه تاجگذاری پیامد دیدار دو وزیر خارجه یعنی ظریف و کری که یک هفته پیش از آن صورت گرفته ، قلمداد می کند ، آنگاه می شود درک کرد که آزادی ایران از زندان آمریکا باز به تعبیر همین روزنامه نگار تا چه حدی می تواند کشورهای منطقه را به اتخاذ سیاستهای دفاعی جدید تشویق نماید.
البته عبدالرحمن پس ازآن تحلیل شبهه آمیز، برای توجیه همه نظرات خود و تصادفی جلوه دادن این تهدیدهای احتمالی در آینده این فرضیه را به چالش می کشد که آیا اوباما می خواهد نیکسونی دیگر باشد که در دهه ۱۹۷۰ باب روابط با چین را گشود ؟
و بدین ترتیب با طرح تئوری زمانه سازگار ماکیاول برآن است تا اندکی از ترس کشورهای منطقه در فردای روابط ایران و آمریکا بکاهد !
بدیهی است که اگر فردی چون نتانیاهو ، ابدی شدن بقای جمهوری اسلامی را صرفا در دست یابی آن به سلاح هستهای می داند ، در آینده ایجاد روابط بین ایران و آمریکا نه این سخن بالاترین مقام اسرائیلی خواهد توانست محلی از اعراب داشته باشد و نه اصولاٌ ایران انگیزهای درادامه سیاستهای فعلی اتمی خود که قطعأ بخشی از آن مربوط به عامل بازدارندگی می باشد ، خواهد داشت .
بنابراین امیدواریم آقای روحانی بتواند با عبور از سد کار شکنیهای جناحهای وابسته به ولی فقیه ، سیاستی سیال را در برخورد با آمریکا و غرب دنبال کند و از سوی دیگر اوباما هم موفق شود با برخورداری از چراغ سبز کنگره ، بویژه آن بخش تحت نفوذ لابی اسرائیل موانع برسرراه را درهم شکند .
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.