مقالات

ماندلا و اصل «يک نفر، يک راي “

ماندلا، تا هنگامي که اصل «يک نفر، يک راي» توسط رژیم آپارتید پذیرفته نشد، چند بار پيشنهاد آزادي را رد کرد

http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/19-didgagha/maghalat/5846-2013-12-07-19-16-34.html

امتیاز کاربران

ضعیفعالی

 ١٣٩٢/٠٩/١٦
Alain GRESHMandelaRobbensIsland – انجيل به روايت ماندلا – مشک فشاني رسانه اي، فراموشي سياسي

«قهرمان دوران ما»، عنوان شماره ويژه کوريه انترناسيونال («نامه بين المللي»، چاپ پاريس – ژوئن-اوت ٢٠١٠) بود. مجله «نوول ابسرواتور» از قافله عقب نمانده و در شماره ٢٧ مه ٢٠١٠ خود نوشته است: «او تاريخ را تغيير داد». اين دو مجله در مقاله هاي خود که تصوير خندان نلسون ماندلا را به همراه دارد، همزبان او را تحسين مي کنند. اوج اين ستايش ها فيلم «شکست ناپذير»* ساخته کلينت ايستوود است (1). همزمان با برگزاري جام جهاني فوتبال در آفريقاي جنوبي، سراسر کره زمين در کيش شخصيت آينده نگر ژرف بيني وحدت نظر دارند که با رد خشونت ملت خود را بسوي سرزمين موعودي هدايت کرد که در آن سياهان، دورگه ها و سفيدپوستان با هماهنگي زندگي مي کنند. زنداني روبن آيلند که هم بندانش ماديبا (نام قبيله اي ماندلا) صدايش مي کردند، سال هاي طولاني را در زندان گذراند. اکنون، زندان وي به يک زيارتگاه الزامي مهمانان خارجي کشور تبديل شده است. او يادآور «گذشته» اي تا حدودي مبهم، يعني دوره آپارتايد نفرت بار است که تنها واکنشي که بر مي انگيخت، محکوميت جهاني و در صف نخست، در ميان دموکرات هاي غربي بود.

نویسنده، Alain GRESH، مسئول هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک و مؤلف کتاب اسراييل و فلسطين، انتشارات فايارد، پاريس ٢٠٠٢ اين کتاب به ترجمه آقای بهروز عارفی توسط انتشارات خاوران در پاريس به چاپ رسيده است.

برگردان: بهروز عارفی

عيسي مسيح دوهزار واندي سال پيش بر روي صليب از جهان رفت. گروهي از پژوهشگران در مورد رابطه مسيح انجيل و مسيح تاريخ کاوش مي کنند. از زندگي زميني «پسر خدا»** چه مي دانيم؟ براي بيان تاريخ رسالت او چه مدارکي در اختيار داريم؟ آيا شهادت نامه هائي که از «عهد عتيق» استخراج شده، معتبر است. ميتوان تصور کرد که حلقه زدن بر گرد «ماندلاي تاريخي» بسيار ساده تر است، بويژه که ما انجيلي در اختيار داريم که خود او نوشته است (٢). و نيز از گواهي هاي مستقيم بسياري برخورداريم. و گر نه، اسطوره ماندلا همان قدر غير قابل دسترس مي نمايد که عيسي مسيح به روايت انجيل ها. چنين بر مي آيد که ياد آوري اين موضوع که مسيح جديد، در گذشته «تروريست»، «هم پيمان کمونيست ها» ، اتحاد شوروي (آن هم در دوره «گولاگ») و يک انقلابي مصمم بود، تحمل ناپذير است.

کنگره ملي آفريقا (ANC) که متحد استراتژيکي حزب کمونيست آفريقاي جنوبي بشمار مي رفت، در سال ١٩٦٠ پس از کشتار تاون شيپ «شارپ ويل» در ٢١ مارس که چند ده نفر تلفات داد، به مبارزه مسلحانه پرداخت. سياهان عليه «پاس» اجباري (نوعي گذرنامه داخلي) به تظاهرات پرداختند. ماندلا که تا آن زمان طرفدار مبارزه قانوني بود، اطمينان يافت که حاکميت سفيد پوست هرگز بصورتي صلح آميز از قدرت و امتياز هاي خود دست بر نخواهد داشت. کنگره ملي در ابتدا به خرابکاري اولويت داد و البته بصورتي محدود از سلاح «تروريسم» هم استفاده کرده و حتي چند بمب در کافه ها منفجر کرد.

ماديبا که در سال ١٩٦٢ دستگير و محکوم شد، بعد از سال ١٩٨٥ چند بار پيشنهاد آزادي را در برابر دست کشيدن از خشونت رد کرد. او در خاطراتش مي نويسد که « ستمگر همواره از خشونت استفاده مي کند، ستمديدگان چاره ديگري جز پاسخ خشونت آميز ندارند.» و فقط ستمديدگان از طريق بسيج توده اي فزاينده و با حمايت نظام بين المللي مجازات هاي بيش از پيش سخت دربستر زمان، توانستند پوچي نظام اختناق را نشان داده و حاکميت سفيد پوستان را به ندامت وادارند. هنگامي که اصل «يک نفر، يک راي» واقعيت يافت، ماندلا و کنگره ملي آفريقا در جهت ايجاد جامعه اي «رنگين کمان» و پذيرش تضمين دادن به اقليت سفيد پوست نرمش نشان دادند. آنان حتي مجبور شدند در مورد طرح تحول اجتماعي کوتاه بيايند. (والبته اين داستان ديگري است)

استراتژِي «کنگره ملي آفريقا»از پشتيباني گسترده مادي و معنوي اتحاد شوروي و «اردوگاه سوسياليستي» برخوردار بود. شماري از کادرهاي آن در مسکو و هانوي آموزش ديدند. نبرد سراسر غرب آفريقا را فرا گرفته بود. ارتش آفريقاي جنوبي تلاش مي کرد سرکردگي خود را بر آن منطقه تحميل کند. مداخله سربازان کوبائي در آنگولا در سال ١٩٧٥، و پيروزي هاي بدست آمده و از جمله در کوئيتو کوآناواله در ژانويه ١٩٨٨ به از هم پاشيدگي ماشين جنگي رژيم نژاد پرست و تحکيم بن بستي که با آن روبرو بود منجر شد. ماندلا معتقد است که نبرد کوئيتو کواناواله «نقطه عطفي در آزادي قاره ما (آفريقا) و خلق من(٣) به شمار مي رود». او نمي بايست آن را فراموش ميکرد. به همين خاطر بنا به دعوت او، پرزيدنت فيدل کاسترو مهمان ويژه مراسم بزرگداشت انتخاب وي به رياست جمهوري آفريقاي جنوبي در سال ١٩٩٤ بود.

در اين برخورد ميان اکثريت جمعيت و هيئت حاکمه سفيد پوست آفريقاي جنوبي، ايالات متحده آمريکا، بريتانيا، اسرائيل و فرانسه (اين آخري تا سال ١٩٨١) در «طرف بد» مي جنگيدند، يعني در طرف مدافعان آپارتايد و به بهانه مبارزه با مخاطره کمونيسم. چستر کرکوکر،مقام کليدي «تعهد سازنده» پرزيدنت رونالد ريگان در آفريقاي غربي در سال هاي دهه ١٩٨٠ نوشت: «آفريقاي جنوبي بخاطر ماهيت و تاريخش بخشي از تجربه غربي و بخش لا ينفک از اقتصاد غرب بشمار مي رود» (فارين افرز، زمستان ١٩٨١-١٩٨٠). واشينگتن که در سال ١٩٧٥ از پروتوريا (آفريقاي جنوبي) درانگولا پشتيباني کرده بود، ترديدي در فرار از تحريم فروش اسلحه به اين کشور به خود راه نمي داد و با سرويس هاي اطلاعاتي آفريقاي جنوبي همکاري نزديک کرده و هر تصميم محدود کننده بر ضد اين کشور را رد کرده و اکثريت سياه را در انتظار تحولي تدريجي به نرمش فرامي خواندند.

در ٢٢ ژوئن ١٩٨٨، هيجده ماه پيش از آزادي ماندلا و قانوني شدن کنگره ملي آفريقا، وزير مشاور در امور خارجه امريکا، جان وايت هد در برابر کميسيوني از سناي امريکا اظهار مي داشت: «بايد اعتراف کنيم که انتقال به سوي دموکراسي غير نژادي در آفريقاي جنوبي بيشتر از آن که ما خواهانش هستيم به زمان نياز دارد.» . او ادعا مي کرد که مجازات ها هيچ «اثر تخريبي در روحيه نخبگان سفيد پوست آفريقاي جنوبي» نخواهد داشت و در درجه نخست جمعيت سياه پوست را در مضيقه خواهد گذاشت.

رونالد ريگان در آخرين سال رياست جمهوري اش، يک بارديگر تلاش کرد و البته بدون موفقيت، که مانع از مجازات رژيم آپارتايد از طرف کنگره آمريکا شود. آن زمان او به تجليل از «رزمندگان آزادي» در افغانستان و نيکاراگوئه پرداخته،«تروريسم» کنگره ملي آفريقا (ANC) و سازمان آزادي بخش فلسطين را نکوهش مي کرد.

بريتانيا هم بيکار ننشسته بود. دولت خانم مارگارت تاچر تا آزادي ماندلا از زندان در فوريه ١٩٩٠، هر ديداري با کنگره ملي آفريفا را رد مي کرد. در جريان برگزاري نشست سران کشورهاي مشترک المنافع در اکتبر ١٩٨٧ در شهر وانکوور کانادا، تاچر با تصويب مجازات مخالفت کرد. هنگامي که از وي سوال شد که نظرش درباره تهديد کنگره ملي آفريقا در مورد حمله به منافع بريتانيا در آفريقاي جنوبي چيست؟ او پاسخ داد: «اين نشان مي دهد که اين کنگره، يک سازمان تروريستي معمولي است» در آن هنگام، انجمن دانشجويان محافظه کار وابسته به حزب، پوستر هائي پخش مي کرد که در آن آمده بود: «ماندلا و همه تروريست هاي کنگره ملي آفريقا را به دار بياويزيد! آنان قصاب اند». عاقبت، ديويد کامرون، نخست وزير جديد بريتانيا تصميم گرفت که بخاطر اين رفتار در فوريه ٢٠١٠ عذرخواهي کند. اما، مطبوعات به موقع به او يادآوري کردند که خود وي در ١٩٨٩ به دعوت لابي ضد مجازات به آفريقاي جنوبي سفر کرده بود.

اسرائيل تا پايان، متحد زوال ناپذير رژيم نژاد پرست پروتاريا باقي ماند و به او در برنامه نظامي هسته اي و ساخت موشک کمک کرده، اسلحه تحويل مي داد. در آوريل ١٩٧٥، رئيس جمهوري کنوني اسرائيل، شيمون پرز که در آن زمان وزير دفاع بود، قرارداد امنيتي بين دو دولت امضا کرد. يک سال بعد، اسرائيل از بالتازار جي فورستر، هوادار پيشين نازي ها و نخست وزير وقت آفريقاي جنوبي با تمام تشريفات استقبال کرد. مسئولان سرويس هاي امنيتي دو کشور هر ساله گرد هم آمده و مبارزه با «تروريسم» کنگره ملي آفريقا و سازمان آزادي بخش فلسطين را هماهنگ مي کردند