مقالات

اهالی یا افشاگران فتنه ؟

26 شوال 1434 آخرین به روز رسانی : ساعت ۱۶:۰۷ به وقت ایران
جنبش راه سبز - جرس
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۲, ساعت ۱:۵۳ بعد از ظهر
اهالی یا افشاگران فتنه ؟
علی ایزدی
هستند کسانی که در بادیه غربت نیزاز امثال آقای لاریجانی فقیه و موٌمن ، به ایمان قریب ترند و در غربت هم چنان پایدار براصول اعتقادی خویش
” تعرب بعد از هجرت ” ، نه صرفا اتهام بلکه حکم فتوا گونه‌ای است که آقای صادق لاریجانی قاضی القضات در توصیف عده‌ای ازهواداران و حامیان جنبش بزرگ سبز ، مغرضانه صادر می نماید ، آنجا که کریمانه و حکیمانه افاضه می فرمایند که ” در این مدت اخیر کسانی که اهل فتنه سال ۸۸ و درجریان اصلاحات ، قائل به سکولاریزه شدن کشور و سیاست بودند و راه امام را برنتافتند ، دوباره سر برآورده اند و گویی افعی جانشان گرما خورده است و به جنبش افتاده اند ، اما اشتباه می کنند ، چراکه امت تفکرات این گروه را بر نمی تابد و تعرب بعد از هجرت در ایران اسلامی ما جای ندارد . “
این سخنان شاعرانه و تخیل انگارانه باعث می شود تا به آقای لاریجانی توصیه کنیم که بهتر است دفترشب شعری هم با مسئولیت خود تشکیل دهند ، بلکه بدین بهانه بتوانند اندکی از مسند مقدس قضا دور افتند ، از سوئی این ژست عارفانه و اخلاق مدارانه رئیس قوه قضائیه ، انسان را به یاد این نگاه نغز خواجه عبدالله انصاری می اندازد که : ” اگر بی‌انصاف نداند که انصاف چیست ، انصاف داند که بی‌انصاف کیست . ”
یکی از شرایط اصلی واساسی درتمام جوامع برای به عهده گرفتن مسئولیت مسند قضاوت ، برخورداری از عدالت و اهل انصاف بودن است و باز یکی از ویژگی‌ها در اثبات انصاف و عدل ، پرهیز از پیش داوری می باشد ، آنچه که در دین ما هم به صراحت از آن به عنوان برائت یاد شده در همین راستاست ، اگرچه مومنان در ایران از مسئولین تا مردم عموما آموخته اند که عکس این روش عمل کنند ، یعنی مبنا بر متهم و مجرم ساختن است مگر عکس‌اش ثابت شود ، در حالیکه اصل برائت اساس را بر درستی و صحت فرد می نهد مگر خلافش ثابت شود . وقتی این رویه و خلق مذموم در زمینه قضاوات و داوری‌ها به مسئولین قضائی و دادگستر ما سرایت می کند ، مسئله را بغرنج تر می نماید ، این است یکی از دلایل واهی که عده‌ای صرفا به جرم ابراز عقیده و انتقاد ، داشتن وبلاگ ویا مسئولیت در یک نشریه منتقد دائما باید مورد بازخواست قرارگیرند و نهایتا از زندان سر در آورند ، درست به همین سبب می باشد که جمهوری اسلامی با تمام ادعاهایی که در برقراری برابری و عدالت اجتماعی دارد و البته در حدشعار پوشالی و توخالی مفتخر به برخورداری از یکی از بزرگترین زندان‌ها برای روزنامه نگاران و نواندیشان می شود ، برای اینکه مرجع قضائی ما نه تنها در موارد بسیاری اهل عدل و انصاف نیست ، بلکه شنوایی و تحمل پذیرش رفتارعادلانه را از سوی منتقدین نیز ندارد ، شاید دلیل اصلی آن باشد که قوه قضائیه نظام به اصطلاح اسلامی ما ، صرفا مجری و قوه قهریه ولی فقیه است .درست بدین خاطرمی باشد که نمی توان پذیرفت که درایران واژه‌ای به نام امت که لاریجانی آن را دستاویز توجیه قهرقضائی حکومت قرار داده، مفهوم و جایگاهی داشته باشد. امت، یعنی ملت یا مردمی متحد که در جامعه برخوردار از حکومت اسلامی ، حول یک هدف واحد ، عادلانه زیست می کنند، حال آنکه در ایران امروز،درعمل نه دولتی مسلمان معتدل وجود دارد و نه متاٌسفانه مردمی که چون گذشته احترام قلبی و عمیقی به اسلام و آنچه که نظام اسلامی نامیده شده، قائل باشند ، چه رسد به امت که جایگاهش فراترازتعبیر ملت است.
 فتوا گونه تعرب بعد از هجرت

قضاوت آقای لاریجانی نه تنها بر اساس قاضی القضات بودنش، بلکه عضویت سابق ایشان به عنوان فقهای شورای نگهبان بودن نیز، باید مورد توجه قرار گیرد و درست به واسطه مسئولیت حساس دوم ایشان، می توان گفت که قضیه تعرب بعد از هجرت وی بسان سابقه تاریخی این حکم، نوعی فتوا نیز صادر می شود، حکمی که در تاریخ فقه اسلامی دارای حساسیت خاص خود بوده و بنابراین فقها هم در متهم کردن کسی، با احتیاط از آن بهره می گرفتند، چون بنظر بسیاری از آنان مجازاتش به مرگ نیز می توانست منجرشود. حال معلوم نیست آقای لاریجانی چگونه به خود جراٌت می بخشد که حکم غلیظی چون تعرب بعد از هجرت را که از نظر فقهای جامع الشرایط ومراجع عظام ، استلزام اتهام بدان، کناره گیری از آداب دینی و اصولاٌ ترک دین است، در مورد کسانی که صرفاٌ از نظر ایشان متهم هستند بکار برد، آیا شجاعت آقای لاریجانی درمقام رئیس قوه قضایه ایشان را درحوزه اجتهاد وفتوا نیزچنین تشجیع نموده که براحتی مخالفان و منتقدان نظام را به این اتهامات می آرایند؟ مقصود ایشان از تعرب که به معنای در بادیه سکنی گزیدن و ترک آداب و سنن دینی را نمودن، آیا کسانی است که بعداز ماجرای آن فتنه که منجربه جنبش مردمی سبز می شود، بناچارمتواری شدند و یا به خارج از کشور که به زعم ایشان بادیه است مهاجرت نمودند، ( چرا که در غیراین صورت چون سایر معترضین هم اکنون در زندان بسر می بردند و یا دردنیای باقی) اما هستند کسانی که در بادیه غربت نیزاز امثال آقای لاریجانی فقیه و موٌمن ، به ایمان قریب ترند و در غربت هم چنان پایدار براصول اعتقادی خویش .
اما این آقای لاریجانی است که باید پاسخ گوی اتهامات وارده به معترضین تقلب بزرگ انتخاباتی و در واقع کودتای ولی فقیه بر علیه راٌی مردم باشد، رئیس قوه قضائیه با کدام اصول اخلاقی به خود جراٌت می دهد که درمورد رهبران جنبش سبز که از نظر وی و آقای خامنه‌ای اهل فتنه هستند چنین قضاوتی ضد اخلاقی بنماید ، قاعدتاٌ ایشان هم به روز مکافات معتقد هستند ، پس با کدام ایمان و اسلام به مهندس موسوی و آقای کروبی می نگرند، آیا آقای لاریجانی در مقام فقه و حقوق اسلامی، خوب نمی دانند که اتلاق واژه فتنه خود چه هزینه سنگینی برای رهبران اعتراض سبز به ارمغان داشته که اکنون به حکم و فتوای تعرب بعد از هجرت مفتخرانه متوسل می شوند؟
 اهالی فتنه یا افشاگران فتنه گران ؟

فتنه در قاموس عرب به معنای دقیق یعنی برنامه ریزی و اجرای آن دربرهم زدن آرامش، نقض قوانین اجتماعی ، دینی و اخلاقی ، حال که آقای خامنه‌ای با افتخار این واژه را به رهبرانی چون موسوی و کروبی نسبت می دهد و قاضی القضات ایشان هم در همان راستا بعد از ۳۰ ماه ایذاء آنان درحبس تحت سیطره وزارت اطلاعات، هم چنان از این لحن در توصیف‌شان بهره می گیرد و از اتهام فتنه گری، تا تهمت تعرب پیش می رود، کدام منظور را دنبال می کنند؟ آیا موسوی یا کروبی مخل قوانین اجتماعی بوده اند یا در شکستن حرمت دین و اخلاق تلاش نمودند؟
اما فتنه، در واقع همان چیزی است که آقای علی مطهری منصفانه و شجاعانه بدان اشاره می نماید آنجا که می گوید ریشه فتنه و علت آن باید در کسانی چون اطرافیان آقای احمدی نژاد جستجو شود که با ایجاد و تقویت این شایعه که آقای خامنه‌ای صرفا از نامزدی ایشان حمایت می کند، فضا را با گل آلودن آب انتخابات و تبدیل آن به کودتای انتخاباتی که بعداٌ صورت گرفت، به نفع خود حکومتی و نظامی می نمایند. به عبارت دیگر اگر منظور از بکارگیری واژه فتنه بر هم زدن آرامش و نقض قوانین ( حداقل انتخاباتی آن) باشد، شروع کننده و فتنه جو آقای احمدی نژاد و حامیان نزدیکش بوده اند و تقویت کننده جدی آن خامنه‌ای رهبر که اگر واقعاٌ حامی پیروزی قطعی او درانتخابات ریاست جمهوری نبودند، با سکوت مرموز خویش به نفع احمدی نژاد عملاٌ به این فتنه قوت بخشیدند.حال هم که اصول گرایی انصاف پیشه و نماینده مجلس آقای علی مطهری درخواست می کند، با فضای مصالحه جدید، باید رهبران جنبش، میرحسین موسوی و مهدی کروبی آزاد شوند، آقای خامنه‌ای مجدداٌ لب به سخن می گشاید که “مسئله اصلی وعمده قانون شکنی و رفتارغیرنجیبانه جماعتی است که در مقابل جریان قانون ایستادند و به ایران عزیز، لطمه، و ضربه و خسارت وارد آوردند ” ، بر عکس بنظر می رسد هیچ کس در جایگاه ولی فقیه‌ای چون ایشان درطول این دو دهه و اندی از حکومت وی به نام نظام اسلامی وبه آنچه که ایشان ایران عزیز می خواند، خسارت و ضربه وارد ننموده باشد، البته شاید بیشتر از آن لطمه به اسلام، اما با نام دیانت و مسلمانی.
هم چنین این ادعای رهبر که ” چرا و به چه دلیل مدعیان تقلب درانتخابات ۸۸ برای مواجهه با مسئله، به خیابانها اردوکشی کردند ….چرا جواب نمی دهند، چرا عذرخواهی نمی کنند؟ ” غیر صادقانه است ، چون هم می دانند که موسوی و کروبی ابتدا با انتقاد وحرف آغاز کردند اما گوش شنوایی نبود، بعداٌ هم که کار به خیابان‌ها و اعتراضات گسترده مردمی کشید، اولاٌ بیشتر این خود ملت بودند که خود جوش به راه پیمائی و اعتراض مدنی خیابانی متوسل شدند به ناچار، ثانیاٌ در برخی موارد آقای موسوی و کروبی به دعوت مردم برای حضور در خیابان‌ها بنا به مصالحی پاسخ منفی دادند ودر واقع با آن مخالفت کردند آنچه که باعث ملال خاطرحتی عده‌ای از نزدیکان اصلاح طلب ودر نتیجه انتقاد به موسوی و کروبی شد. آیا آقای خامنه‌ای این موضعگیری‌های رهبران جنبش سبز را به راستی بخاطر ندارند و یا حافظه ایشان صرفاٌ برای انگ زدن و متهم کردن بیشتر ازحد کافی قوی است؟ حتی اگر این فرض را بپذیریم که موسوی و کروبی اهالی و سردمداران فتنه بودند، آیا پاسخ فتنه جوئی آنان شایسته قریب به سه سال حبس و بند است؟ با در نظرگرفتن شرایط سنی و سلامتی چرا باید هم چنان محبوس بمانند؟ آیا با این شرایط و مقایسه ، عاملین ایجاد به اصطلاح فتنه، چون آقای احمدی نژاد مستحق چند سال حبس را دارند؟ بهرحال این شخص رئیس جمهورمورد وثوق وحمایت آقای خامنه‌ای بود که اگرنگوییم که فتنه گری نموده، دست کم با رفتارخود، عامل تحریک انتقاد گران وافشاگری آقایان موسوی و کروبی شد آقای رهبرچه تعریفی از نجابت و عزت دارند که اینگونه حریم منتقدین ومعترضینی چون موسوی و کروبی را می درند و علاوه بر احتباس نامعلوم آنان، اکنون بعد از این هم لطمات و خسارات وارده بر رهبران جنبش سبزازآنها توقع عذرخواهی نیز دارند؟! آیا براستی چه کسی جبران حرمت شکنی به ساحت کسانی را که فقط درجایگاه متهم مخفی آنان را قرارداده اند وحداقل به آنان فرصت دفاع از خویش را نمی دهند ، خواهند نمود ؟ اصولاٌ اگرروزی به فرض امثال آقای خامنه‌ای هم به این استنتاج برسند که رهبران جنبش سبز استحقاق این هم ایذاء را نداشته اند، آیا بسیار دیر نخواهد بود و اینکه آیا با وجود خصلت اقتدارگرایی ، خامنه‌ای شهامت این کار اخلاقی درجهت جبران بخشی ازصدمات و ضربات بر طلایه داران جنبش اعتراضی مردم را خواهند داشت و اینکه :

بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
با ور کنید ، پاسخ آئینه سنگ نیست

سوگند می خورم به مرام پرندگان
درعرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
 عذر خواهی و آزادی رهبران سبز

به این توقع عجیب آقای خامنه‌ای از رهبران جنبش سبز که ” چراعذر خواهی نمی کنند. ” آقای مطهری پیشاپیش پاسخ زیبا و زیرکانه‌ای می دهد که اگر قرار به عذر خواهی باشد، آقای احمد نژاد بیشتر از همه شایسته انجام این کارست، اما سوال اصلی این است که عذر خواهی برای چه و از چه کسی؟ موسوی و کروبی پس از تحمل ۳۰ ماه رنج و حبس باید در صحنه عمومی یا خیمه شب بازی‌های مفتضح تلویزیونی که تحت فشارهای اطلاعاتی از قبل تدارک دیده شده، حاضر شوند و با عجز و التماس بخواهند که مردم ایران درحالی که حق آزادی و انتخاباتی آنان که توسط آقای خامنه‌ای و نظام مستبدانه او سلب شده، آنها را ببخشند؟ براستی چه کسی باید از پیشگاه ملت ایران پوزش بطلبد، آن که زایل کننده حقوق حقه آنان بود، چه کسی است، آقایان موسوی و کروبی یا آقای خامنه‌ای ؟ اصولاٌ اگر قرار باشد که کسی در مقابل مردم ما عذر را التماس نماید، آقای رهبر خواهد بود که با نظام تمامیت خواهش ۲۴ سال است که درمقابل حقوق ملت ایران ایستاده، اما چنانچه برای موسوی و کروبی هم وظیفه پوزش خواهی در برابر مردم اثبات شود وآنان هم با فتنه گری فرضی خود، برای اعمالی که از ۴ سال پیش مرتکب شده اند در مقایسه با ۲۴ سال حکومت خامنه‌ای واقعا باید عذر خواه ایرانی‌ها باشند؟ در این صورت کدام کفه ترازوی عذر خواهی از مردم ایران سنگین تر و شاید غیر قابل جبران است ؟ عذر تقصیر از سوی ولی مطلقه فقیه یا رهبران جنبش سبز ؟
نکته دیگر فرصت دفاع است، هر متهمی وقتی مجال دفاع ازخود را داشته باشد، آن گاه مشخص می شود که با رأی در یک محکمه آزاد، او تبرئه خواهد شد و یا برعکس ازجایگاه متهم به مجرم تغییر وضعیت خواهد داد، کروبی و موسوی هر چه کرده باشند ، حتی از نظر خامنه‌ای هم ، صرفا متهم به فتنه گری هستند نه مجرم فتنه جو، چرا که هیچ دلیل محکمه پسندی حتی از سوی ولی فقیه در اثبات جرم آنان وجود ندارد، حال چنانچه بسان هر متهمی به رهبران جنبش سبز فرصت دفاع از خویش که از بدیهی‌ترین حقوق هر متهم به در این کره خاکی است، داده شود، البته با حضور یک هیأت قضائی غیر وابسته ( که وجودش غیر ممکن می نماید!) و نیز در یک محاکمه علنی با حضور مردم ایران ( که این هم از نظر نظام ولی فقیه ممکن نیست ) آن گاه، داوران و قضاوت گران نهائی به درستی ملت ایران خواهند بود که خواهند توانست، رهبران متهم جنبش سبز را محق بدانند ( آنچنان که سال هاست بدان باوردارند) یا مجرم ، بنابراین اگر آقای خامنه‌ای به این شجاعت و باور ظاهری برسند که فرصت دفاع را برای رهبران جنبش اعتراضی مردم فراهم نمایند، آن گاه می توان گفت از دید نظام اسلامی ایشان، چه کسی در حقیقت مستحق حبس و آزار است، مردم ایران قاعدتأ آنچه را که تا کنون دنبال کرده اند، ادامه خواهند داد و آن ، اصرار بر این باور که کروبی و موسوی متهم ومظلوم اند، نه مجرم یا فتنه گر، اما آنچه که باعث می شود تا از جمهوری اسلامی بخواهیم تا به این رهبران حرکت اعتراضی مردم، فرصت دفاع بخشد، این است که خود مسئولین اقتدارگرا و تحت فرمان ولایت فقیه نیز ناگزیر به پذیرش حقیقت شده و در یک دادگاه عادلانه علنی قدرت کتمان حق و اصرار ادامه بر لجاجت بر علیه مردم ایران را بیش از این نداشته باشند.
از این روست که اگر رهبری نظام واقعأ بدنبال کشف حقیقت یا عذرخواهی آقایان موسوی و کروبی است ، اگر نمی تواند از روی اراده قلبی که حداقل عاقلانه ،اما بناگریز شرنگ اعاده حیثیت از آنان را با فراهم کردن فرصت دفاع آنها از خویش بنوشند. تا از این رهگذر باز بر ملت ماعیان گردد که ریشه فتنه در کجا بود و فتنه گرچه کسی بود وافشاگران فتنه که اتهام آشوب گرو ضد نظام اسلامی بودن را بدوش می کشند چه کسانی .
بنابر این از آیت الله خامنه‌ای می خواهیم که تا بیش از دیر و نا ممکن نگشته ، اگر هنوز هم شهامتی  برای آزاد کردن موسوی و کروبی وجود ندارد ، دست کم بدانان حق دفاع از خویش را به طور علنی در پیشگاه مردم ایران بدهند ، چه بسا از این رهگذر ، آقای خامنه‌ای به این مهم منتهی شود که ، گاهی می توان و اصولا لازم است که کام خویش را به شرنگ حقیقت تر نمود تا به آنان که مورد ستم قرارگرفته اند ، طعم شراب را چشاند ، گرچه :

وقتی که عاشقانه به نوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.