منتظری؛ از محجوریت تا محبوبیت
مظلومیت مضاعف منتظری
مرحوم منتظری تا زمانی که مورد تایید و توجه آقای خمینی بود ، از سوی بسیاری مخالفان و یا عامه مردم ، به واسطه وصله ناچسبی که بطور موذیانه مبنی بر ساده اندیش و ساده لوح بودنش در سیاست به آن بزرگوار زده بودند ، از جهاتی مورد کم لطفی و بیعنایتی کسانی قرار می گرفت که اصولا وی را نمی شناختند ، به عبارتی دیگر مخالفان جمهوری اسلامی یا بخشی از جامعه ، از مصائبی که به نام اسلام می دیدند ، منتظری را نیز متهم می نمودند که اگر نه مغرضانه که ساده اندیشانه با رژیم و بویژه آقای خمینی همدست و هم داستان است ، تا در اجرای اسلامی که چیزی جز یک دیکتاتوری تمام عیار آنگونه که بعدها به ارمغان می آورد ، نمی تواند باشد ، بدین گونه او نیز در در جایگاه مهتم نشانده شود .
این جور درحق آیت الله منتظری به دو واسطه بود :
اولا : چون شخص ایشان باعث و بانی ایجاد عنوان و سمت ولایت فقیه بطور رسمی د ر نظام نوپای جمهوری اسلامی بود ، اگرچه نظریه ولایت فقیه را ایشان با نیت کاملا مثبت و خیر خواهانه و برای حفظ نظام جدید بعد از انقلاب ابداع کرده بود ، اما با این وجود بعدها به وضوح و رسما از این پیشنهاد خویش به واسطه سوء استفادهای که از اصل ولایت فقیه تا نیل به نوع مطلقه آن صورت می گیرد ، نادم می شود .
ثانیا : آقای منتظری قائم مقام و بالاترین نماینده رسمی آقای خمینی بود ، آنچه که باعث می شد بسیاری او را نیز مسئول برخی از ناهنجاریها و مظالمی که بر مردم تحت لوای اسلام می شد ، بدانند ، به این سوء ظن بویژه از آن جهت دامن زده می شد که حتی بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی و سیاسیون از این امر بیخبر بودند که منتظری برغم سکوت ظاهری ، به کرات از همان آغاز اعتراضهایش را در مواردی به صراحت به خمینی اعلام می کرد ، اما به واسطه شرایط آن زمان و بسته بودن فضای سیاسی ، آیت الله منتظری همنوا و همراز نظام شناخته می شد ، اگرچه این خود یک بیانصافی و ظلم بزرگی بود که در قضاوتها در آن زمان در باره منتظری معمول بود .
اما بعد دیگر یعنی دگرسوی جوری که بر منتظری می رفت از طرف حاکمیت جمهوری اسلامی بود ، به ویژه بعد از آنی که ان بزرگوار مورد خشم و غضب خمینی قرار می گیرد.، ولی فقیه نیز به جوی که از سالها پیش وجود داشت دامن زد و او را ساده لوحی می خواند که از درک کافی و لازم برای شناخت و دفع توطئههای دشمنان برعلیه نظام برخوردارنمی باشد و درغفلت است !
بطوریکه سید احمد خمینی در سال ۶۳ طی نامهای از سوی ولی فقیه به او تذکر می دهد که از دخالت در امور سیاسی جدا پرهیز نماید !
با آغاز همین برچسبها و تلقیهای واهی ، آیت الله منتظری را اندک اندک از متن جامعه محروم کردند ، نهایتا بطور کامل خانه نشین می گردد و محجور ونهایتا محصور .
عطای منتظری ، عتاب خمینی و عقاب خامنهای
آیت الله منتظری با ارائه نظریه ولایت فقیه ناخواسته لطف بزرگی به آقای خمینی و کسانی که بر اریکه قدرت و به بهانه حفظ نظام تکیه زده بودند نمود ، اگرچه هدف ایشان ، اجرای اسلام در حوزه حکومتی آن گونه که وی شایسته تر می پنداشت بود. به بیان دیگر منتظری ، خمینی را تا ولی رسمی فقیه بالا می برد تا آن والی و فقیه صرفا نظاره گر اجرای درست احکام اسلامی باشد ، اما سرانجام ، منتظری خود از اولین قربانیان ولایتی که دیگر مطلقه شده بود، می گردد؛ راهی که آغازش عتابهای خمینی بر او و پایانش عقابها از سوی خامنهای بود .
بدین ترتیب جوری که بر آیت الله منتظری می رود ، بعدها در سیطره سلطه خامنهای ولی مطلق تا آنجا فزونی می یابد که فشارها بر بیت او و هوادارانش تشدید می شود . بدینگونه پس از درگذشت آقای خمینی ، اندک منزلتی هم که حکومت و البته به ظاهر برای ایشان قائل بود ، بواسطه اقتدارگرائی خامنهای درهم شکسته می شود ، گرچه منتظری را نیازی به خامنهای و خرده مریدانش نبود .
این در حالی است که در عمل ، منتظری اولین کسی بود که اصولا باعث ورود خامنهای به متن سیاست از حواشی ان در جمهوری اسلامی می شود که از پیشنهاد آیت الله منتظری برای ورود خامنهای به شورای انقلاب و عهده داری امامت جمعه تهران که پیش ازآن آقای منتظری آن را به عهده داشت می توان یاد کرد .
خامنهای پیش از آن اشتهار چندانی نداشت و در واقع در حواشی سیاست سیر می کرد ، همین سوابق مورد اشاره برای خامنهای ، کسب شده از سوی آقای منتظری باعث می شود که بعدها خامنهای تا درجه ولایت فقیه پیش تازی نماید و با ترفیع رتبه ازحجت الاسلام به آیت الله ، تا برخورداری مجازی از اجتهاد یکه تازی نماید !
اما سرانجام حکومت همین ولی فقیه تازه به دوران رسیده ، موجب می شود تا منتظری محجوراز حقی که به گردن بسیاری از حاکمان جمهوری اسلامی داشت گردد و نهایتا محصور و تا ابد خانه نشین شود .
خاطرهای از تواضع منتظری
دوم اردیبهشت ۷۷ و دومین روز بستری شدن آیت الله منتظری در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران بود ، وضع جسمی و روحی ایشان مساعد نبود ، با وساطت برخی علما و نهایتا فشار آقای هاشمی رفسنجانی مقرر شد تا قداره بندان ولی مطلقه فقیه خامنهای ، سرانجام اجازه دهند تا آقای منتظری در آن مرکز درمانی بستری شود. اگرچه پنج سال پیش از ان در سال ۷۲ البته به لطف خامنهای رهبر برغم تاکید پزشکان معالج ، از بستری شدن منتظری در بیمارستان لقمان حکیم تهران مخالفت به عمل آورده بودند .
تدابیر شدید امنیتی بر فضای بیمارستان خاتم حاکم بود ، ملاقات کنندگان از ایشان که با محدودیتهای موجود اندک می نمودند ، تحت کنترل کامل قرار می گرفتند ، راقم سطور و خانم اعظم طالقانی در جامعه زنان انقلاب اسلامی بر آن بودیم تا بستری شدن ایشان در بیمارستان را از جهاتی به فال نیک بگیریم و بنده مصاحبهای با ایشان برای انعکاس در نشریه پیام هاجر داشته باشم ، به جهات امنیتی و نگرانی خانم طالقانی به من پیشنهاد نمود که یک روز من و فردایش را ایشان به طور جداگانه به خدمت آیت الله منتظری در بیمارستان برسیم ، تا کمتر دچار باز خواست و فشار احتمالی شویم .
ساعت ۲ بعد ازظهر همان ۲ اردیبهشت ، با استرس و از سویی شوق دیدار، از سد نگهبانی بیمارستان با ثبت مشخصات خود به عنوان یک ملاقات کننده ، عبور کردم . دقایق بعد ایشان را در بستر بیماری و با آرامشی عجیب بر تخت می دیدم . آن زمان تنها روزنامه نگار جوانی بودم که پیش از آن گاها تنها از او و انتقاداتش می نوشتم ، اما شنیدن کی بود مانند دیدن !؟ من هیچ در مقابل آن همه از شرایط ایشان معذب شده بودم و البته آن بزرگوار فرصت شرمندگی بیشتر را به من نبخشید ، با همان لهجه ساده و جذاب خود ، چون قبلا در جایی اسمم را شنیده بود ، سوال کرد شما هم از ایزدیهای نجف آباد هستید یا اصفهان !
بعد از گپی کوتاه و خودمانی که اولین افتخار دیدار و همدمی حقیر با ایشان بود ، مصاحبه آغاز شد. در زمان کوتاه شاید ۲۰ دقیقهای گفتگو ، به تعبیر دکتر شریعتی ، حس می کردم که در کنار روحی بسیار بزرگ البته تشنه و نیازمند ، نشستهام . آنان که عظمتشان تا بلندای یک معبود بالا می رود ، اما با تواضعشان این رخصت را به هیچ کس نمی بخشند که از آنان بتی ساخته شود . فروتنی ایشان به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد . هنگام مصاحبه دو سه باری حال ایشان بد شد ، اما با متانت و وانمود کردن آن که مشکلی نیست با حوصله به پرسشهای حقیرپاسخ می داد. برخورد آن بزرگوار با من در آن روز به یاد ماندنی به قدر صمیمی بود که گویی سال هاست مرا می شناسد .
بعد از وداع با ایشان بر آن شدم که سخنان ایشان را در همان شب در نشریه منعکس نماییم ، اما شرایط فشارخاص اجازه نمی داد . سرانجام دو روز بعد مقالهای طولانی به همین بهانه تهیه نمودم با عنوان ” بحران در بطن جامعه ما ” بعد از انتشار تنها بخش اول آن که اشاراتی غیر مستقیم به آیت الله منتظری و مظالمی که برایشان رفته بود ، داشتم به طوری که اعظم طالقانی پیش بینی کرده بود ، با ما برخورد جدی نمودند ، دفتر نشریه توسط دادگاه ویژه روحانیت پلمپ شد. به توصیه موکد خانم طالقانی من هم چند روزخود را آفتابی نکردم که البته چندی بعد با برخورد وزارت اطلاعات و تهدیدهای معمولش مواجه شدم و …
راز ماندگاری منتظری
آیت الله منتظری ویژگیهای خاصی داشت که به او برتری می بخشید ، او به دنبال حفظ نظام آن گونه که آقای خمینی می پنداشت نبود . حتی به بهانه موازین اسلامی راضی به در تعب انداختن هیچ یک از بندگان خدا نبود. منتظری انسانی بود که جویای نام نبود ، نمی خواست در جمهوری اسلامی یا انقلاب نامش ثبت شود ، بلکه برایش صرفا پیشگاه خداوند و رضایت خلق اهمیت و الویت داشت . از این رو از معدود بزرگانی است که با اعتراض به جور و ایستادگی در مقابل حاکم جائر عطای مقام را به لقای فسادش بخشید.
برخی ازحرکات و موضعگیریهای تاریخی آیت الله منتظری که باعث شد تا نامش در دلها ثبت شود و او را یکی از بزرگ طلایه داران جنگ علیه جورتبدیل نماید از این روست :
در سال ۶۳ در اعتراض به وضعیت موجود در زندانها هیاتی را برای رسیدگی به وضع ناهنجار زندانهای کشوربا نظارت مستقیم خود تشکیل می دهد .
در سال ۶۵ صراحتا به برخوردهای امنیتی با بیت و طرفداران آیت الله شریعتمداری اعتراض می کند ، اگرچه خود نیز درمظان اتهام و حملات قرار می گیرد .
در همان سال دست به کار بزرگتری می زند ، هیات عفو را برای زندانیان سیاسی تشکیل می دهد ، که موجبات آزادی هزاران زندانی سیاسی و در نتیجه جلوگیری از اعدام بیش از ۶ هزار نفر از آنان را بعدها سبب می گردد ، این تصمیمات پس از آنکه نماینده شخصی وی از زندانها بازدید می نماید ، البته در شرایطی سخت عملی می شود .
در همان سال ۶۵ در نامهای رسما به آقای خمینی به عدم لزوم تشکیل دادگاه ویژه روحانیت اشاره می کند و آن را مخالف مبانی اسلامی در قانون اساسی می خواند .
بازهم در سال ۶۵ به خمینی نامهای می نویسد و در آن یادآور می شود که اهداف وزارت اطلاعات هیچ تناسبی با هدفها ی ایشان اگرچه به بهانه حفظ حکومت باشد ، ندارد ، تذکری که چنانچه گوش شنوای می داشت بعدها غائله قتلهای زنجیرهای را به دنبال نمی داشت .
آیت الله منتظری وقتی همه تلاشهای قبلی خود را بیتاثیر می بیند در مرداد ۶۷ در نامهای رسمی و صریح به خمینی اعدامهای زندانیان سیاسی را خلاف شرع و قانون اعلام می کند ، بویژه اعدام کسانی که در حال سپری نمودن محکومیت پیشین خویش بودند ، درهمین راستا اعضای کمیته مرگ یعنی ، اشراقی دادستان تهران ، رئیسی معاون دادستانی ، نیری قاضی شرع و پورمحمدی مامور مرموزونماینده وزارت اطلاعات را احضار می کند و آنان را از ادامه اعمال خشونتها باز می دارد ، اگرچه آنان از آقای خمینی دستور می گرفتند و طبعا تذکرات آقای منتظری آب در هاون کوبیدن می نمود . با این همه بسیاری از زندانیان سیاسی که شاید قریب به ۶ هزارانسان باشند ، حیات امروزشان چه بسا مرهون تلاشهای آن بزرگمرد می باشد !
سرانجام در آذر ۶۷ یعنی ۶ ماه پیش از درگذشت آیت الله خمینی ، آقای منتظری با حرکتی تاریخی ، با صراحت در نامهای به ایشان نگرانی جدی خویش را از بازنگری در قانون اساس اعلام می نماید .
همه اینها باعث می شود تا امروز و در تاریخ ما نام منتظری به بزرگی و نیکی یاد شود ، یکی از سخنان آقای منتظری در باره خمینی که البته بسیار به جا و نغز بود این است :
” خمینی خوب حرف زد اما خوب عمل نکرد . ”
عدهای هستند که صرفا خوب حرف می زنند ، برخی دیگر حرف خوب می زنند ، اما آیت الله منتظری از بزرگمردانی است که حرف خوب زد ، خوب و به جا حرف زد و مهم تر از همه حرفهای خوب خود را خوب تر عمل کرد و اتفاقا به واسطه همان اعتراضات و حرفهای خوبش مغضوب نظام اسلامی قرار گرفت تا محبوب مردم بماند و ماندگار در تاریخ ما .
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.