توهم توطئه و طرد تحریم
برای تبیین دقیق تر نظر آقای ابراهیم نبوی درمقاله ” ما اصلاح طلب هستیم و بی شماریم ” در سایت جرس ونقد آن ابتدا لازم می دانم به دسته بندی گروه های مختلف سیاسی یا شخصیت ها در ارتباط با واکنش آنان نسبت به انتخابات در پیش رو بپردازم و در پایان بخشی از نظرات وی را مورد نقد قرار دهم ، بدیهی است مراد از این طبقه بندی انعکاس نظرات و صداهایی است که اکثر آنان به نحوی و دلیلی با شرکت در این انتخابات صد درصد فرمایشی مخالف اند .
الف ـ نگرش اصلاح طلبان مخالف در مشارکت :
آقای مصطفی تاج زاده در این مورد واکنش قابل تقدیر و برجسته ای به عنوان یکی از سمبول های سرشناس جبهه اصلاحات داشته اند ، آنچه که ایشان به بهانه رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی انجام داد ، کار خردی نبود اگرچه از جهاتی قابل نقد نیز می باشد ، انتشارنامه ایشان خطاب به ملت ایران در بیان اعتراض صریح نسبت به روند رد صلاحیت ها قابل تقدیر است ، بویژه آنگاه که این حرکت شورای نگهبان را کودتای انتخاباتی 92 می خواند ، اگرچه خوش بینی ایشان نسبت به هاشمی در جهت رفع شرایط بحران زده جامعه ایران اندکی اغراق آمیز و حداقل ایده آل گرایانه می نمود ! به خصوص در آنجا که رفسنجانی را ناجی در جهت ایجاد یک دولت وحدت ملی و پرچم داری در راستای بازیابی اعتبارمثلث مهم پول ، پاسپورت و پرچم ملی وصف می کند!
مشکل دوم در بحث ایشان محدود کردن حق انتخاب مردم ایران در تایید صلاحیت هاشمی می باشد ،بدیهی است که عدم رد صلاحیت رفسنجانی تنها می توانست شرایط بهتری را برای انگیزه شرکت مردم در انتخابات فراهم آورد ، به عبارت دیگر بخش عمده ای از توده مردم توجیه و منطق تراشی کافی برای مشارکت در رای گیری را مستمسک لازم برای مشارکت می یافت ، اما این مهم ابدا با احراز حق انتخاب که چیزی بس فراتر است قابل مقایسه نمی باشد .
اما از طرفی به نظر می رسد که واکنش آقای تاج زاده با تمام کاستی هایی که داشت ، حرکتی در خور تقدیر بسیار از سوی یک اصلاح طلب عمل گرا که هم چنان در حبس بسر می برد ، می باشد چرا که وی با صراحت و شجاعت بر وجاهت و مشروعیت این انتخابات خط بطلان کشید ، در نتیجه ازنظر وی انگیزه ای برای مشارکت در انتخابات دیده نمی شد و این به معنای تحریمی است تلویحی از سوی یکی از نماد های اصلاح طلبی که به نادرستی صرفا به واسطه اصلاح گرایی در بند رژیم گرفتار است ، شاید او با طرد انگیزه شرکت در انتخابات بر آن بوده که به بدنه اصلاح طلبی این را اعلام کند که بیش از این با توسل به توجیه مردم را ترغیب به شرکت در انتخابات ننمایند ! این به معنی درس گرفتن اصلاح طلبان از کسی است که روزی خود رئیس ستاد انتخابات دولت اصلاحات بود ، بویژه دران بخش از نامه که در توصیف اقتدارگرایی مطلق شورای نگهبان در روند رد صلاحیت ها از عبارات سلطنت مطلقه فقیه و توسل به کودتای انتخاباتی بهره می گیرد ، با درنظر گرفتن اینکه تاج زاده این حمله صریح بر اریکه قدرت را در زندان و حبس تدارک می بیند ، با تمام ضعف هایی که بخشی از اندیشه ایشان در این باره داشته بسیار درخور تقدیرو احترام است و البته سوابق امثال تاج زاده در گذشته نیز بر صراحت و شجاعت آنان صحه گذاشته و به عبارت دیگر می توان گفت که از مردان رزمی چون او غیراز این نیز انتظاری نمی رفت !
از طرفی یکی از امتیازات نگاه ایشان به تحریم انتخاباتی لحاظ نکردن توجیهی عمومی است که متاسفانه بسیاری از جناخ اپوزیسیون دچار آن شده اند که چیزی جز توهم توطئه نیست ، به بیان دیگر تاج زاده در بیان اندیشه خویش به عنوان یک اصلاح طلب ، مصلحت محوری را به کنار افکند وبه بهانه حفظ نظام شرکت اجتناب ناپذیر مردم را تبلیغ ننمود ، بلکه برعکس این انتخابات مهندسی شده را رسما نامشروع و ناحق خواند چون در ان اثری از حق انتخاب خلق دیده نمی شود ! و در نتیجه عدم مشارکت در ان را به ناگزیر توصیه نمود.
ب ـ نگاه ملی ـ مذهبی
آقای رضاعلیجانی در واکنش به طرح تحریم انتخابات به عنوان یکی از چهره های ملی ـ مذهبی ، که مدتی طویل نامش با مجله وزین ایران فردا رقم می خورد ، در نشست اخیر خود در کلن آلمان که به بهانه بزرگداشت شادروان صدرحاج سید جوادی برگزار شد، با تفاوت قائل شدن بین برخورد ایدئوژیک و استراتژیک در مواجهه با پدیده انتخابات ریاست جمهوری ، طبعا به مخالفت با تحریم ان پرداختند ، اگرچه نظریه ایشان در بیان انگیزه در راستای توجیه توهم توطئه نبود خوشبختانه ، اما درمجموع برخورد تحریمی با انتخابات درپیش رو را به عنوان یک کنش نادرست و ناسا لم آرمان گرایانه مطرود دانستند ، به بیان دیگر ایشان معتقد ند که در مواجهه صحیح با رژیم یا نظام جمهوری اسلامی باید درابتدا استراتژی یا نقشه راه معینی را تدوین نمود و با یک هدف در درازمدت برای نیل به جامعه دمکراتیک کوشید ، از سوئی وی پیش نیاز این استراتژی را ایجاد فضای روشنفکری می داند و از فضای انتخاباتی به عنوان حداقل فضای روشنفکری یا فرصت مناسب یاد می کند ، بنا براین توجیه آقای علیجانی برای شرکت در انتخابات از منظر ترس یا توطئه حمله خارجی نیست و نه حتی برای گزینش بد از بدتر ، آنچنان که ایشان صراحتا اذعان می نماید که اصلا انتخاب بین بد و بدترموضوعیت ندارد ، یعنی دست کم برای شخص ایشان ، اما در نهایت مشخص نیست که ایشان با کدام منطق مصلحت اندیشانه تحریم را تخطئه می نماید ، در همان میزگرد آقای سلیمی که با ایشان برای پاسخ به سوالات انتخاباتی مشارکت دارد ، با صراحت اذعان می نماید ، ما بخواهیم یا نخواهیم ، مردم ایران کار خودشان را می کنند ، درهرحال در انتخابات شرکت خواهند کرد ! و به این ترتیب موضوعیت تحریم را زیر سوال می برند .
از سوئی دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران و از دوستان و نزدیکان شادروان مهندس سحابی در مصاحبه ای که به بهانه سالگرد مرحوم سحابی داشتند، ضمن اینکه موافق با شرکت در انتخابات نمی باشند اما درعین حال تحریم انرا توصیه نمی کنند ، در عین حال ایشان اذعان می نماید که به اصلاح درون ساختاری آنگونه که سحابی پایبند بود ، اعتقادی ندارد، مهم ترانکه آقای ملکی به درستی با اجرای یک انتخابات آزاد زیر نظر سازمان ملل به عنوان پروسه ای برای نیل به دمکراسی معتقدند، آنچه در گذشته و از سالیان متمادی مهندس عباس امیرانتظام و امثال ایشان به حق عنوان داشته اند .
اما از سوئی از فحوای کلام دکتر ملکی می توان فهمید که اگردرچنین شرایطی حتی مرحوم سحابی هم حضور داشتند دراین انتخابات قالبی و دروغین بیش از همیشه ، مشارکت را توصیه نمی نمودند ، اگرچه نظرسحابی این بوده که حتی اگر سی بارشکست بخوریم برای بار مجدد نباید به تحریم متوسل شویم ! اما با درنظر گرفتن آنکه در انتخابات اخیر رژیم با کودتایی ، حتی جولانگاهی برای خودی های سابق و محافظه کارانی چون هاشمی به جا نگذاشته ، شرکت در این انتخابات از نظر مهندس سحابی منتفی می گشت . با نگاهی به این نقطه نظرات به نظر می رسد که در اردوگاه ملی ـ مذهبی هم اندک خللی در ادامه و بقای اصل اصلاحات درون رژیمی ایجاد شده و شرکت در انتخابات اندک اندک موضوعیت خود را از دست می دهد اگرچه در این اردوگاه تا کنون کسی به صراحت موضوع تحریم را طرح نکرده است .
پ ـ مدافعان تحریم انتخابات
هم چون گذشته گروه اندکی از اپوزیسیون تحریم را مطرح می کنند ، اگرچه بر کثرت این طیف نسبت به گذشته به میزان قابل توجهی افزوده شده است ، اما متاسفانه نسبت به سایر احزاب و گروه های سیاسی هنوزاندک اند آنان که تحریم را دنبال می کنند ، برای اینکه برای تثبیت چنین نظری در حد وسیع ابتدا باید تئوری گذار از رژیم به وضوح تبیین شود این در حالی است که هنوز بسیاری از روشنفکران در جناح اپوزیسیون هم چنان به اصلاح درون ساختاری یا بطئی اعتقاد دارند ، آنچه که عبور از نظام را از موضوعیت می اندازد ، ممکن است به عنوان مثال نگرش گروهی از افراد متعلق به جناح سلطنت طلب نسبت به تحریم چندان مسولانه نباشد و هدف آنان صرفا حذف جمهوری اسلامی باشد ، یا سازمان مجاهدین خلق که از ابتدا تکلیف خود را با رژیم و حتی مردم با برخوردهای انحرافی و مذبوحانه مشخص نموده ، اما پدیده تحریم در قاموس حقیقی خود می تواند کاملا مسئولانه ودر جهت نیل به دمکراسی و حفظ استقلال ایران بکار گرفته شود ، آنچه که به هیچ گروهی هژمونی نبخشد تا در فردای ایران شاهد تولد دیکتاتوری دیگری صرفا با رنگ دیگری نباشیم . بدیهی است کسانی که تحریم فعال را تبلیغ می کنند بیش از هز چیز مردم را از بی تفاوتی بر حذر می دارند در آنچه که مربوط به سرنوشت ایشان و حفظ استقلال کشور می باشد ، یکی از جناح هائی که مبلغ جدی این روش می باشد ، دکترابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران است ، ایشان معتقد است که مردم برای احقاق حق انتخاب خویش که تنها بخشی از حق شهروندی محسوب می شود ، حداقل کارشان تحریم این انتخابات است ، اما نه نوعی برخورد غیر مسئولانه که تنها به تحریم محدود شود بلکه باید عدم شرکت در انتخابات فضایی برای مخالفان روشنفکر باز نماید و فرصت از رژیم گرفته شود ، یعنی جمهوری اسلامی بیش از این مجال قانون شکنی و نادیده گرفتن حقوق مردم را نداشت باشد ، از سوئی طیف آقای بنی صدر بشدت با اتکاء به نیروی خارجی یا دخالت آنان مخالف است ، به عبارت دیگر از نگاه ایشان اگر مردم بر احقاق حق خود پای بفشرند و خود برای مشارکت در تعیین سرنوشت خویش بکوشند و پایداری کنند ، دخالت خارجی هم به خودی خود رنگ می بازد ، به بیان دیگر تحریم فعال، نه بزرگی خواهد بود به جمهوری اسلامی که با عدم مشارکت دراین انتخابات شروع می شود و در عین حال هشداری به قدرت احتمالی استیلا جوی خارجی که دندان طمع خود را بدوراندازد و ملت ایران با تجربه تاریخی خویش می تواند سکان دار سرزمین خود باشد ، این چیزی است که در تئوری یا تهدید توهم توطئه، مردم را نظام جمهوری اسلامی از سوئی و روشنفکران مخالف از دگرسو به ان بیم می دهند، یعنی در بدترین شرایط هم از نگاه این دسته بزرگ از روشنفکران باید درانتخابات شرکت نمود ، برای اجتناب از ازهم پاشیدن وحدت ملی و در نتیجه ارضاء طمع استیلاطلبی و تجزیه طلبانه نیروی خارجی یا امپریالیسم آنچه که از ابتدای انقلاب اسلامی برای استحمار و در نتیجه استثمار مردم در سایه دین ، حاکمیت به اصطلاح اسلامی ازآن بهره گرفته است .
منتقد ین به تحریم عموما از دید اصل حفظ یکپارچگی و اتحاد مردمی آن را مورد حمله قرار می دهند ، اما به این اصل توجهی ندارند که وحدت موقتی و در یک مقطع زمانی اصولا ارزش واصالتی ندارد ، چرا که یک اتحاد عمیق نیست ، به بیان دیگر تا انگیزه های یک حرکت ملی عمیقا مشخش نشده باشد ایجاد وحدت کاذب و بی دوام کردن امتیازی نیست ، یعنی اتحاد در سایه ابهام به تنهائی ارزشی ندارد و همین طور وحدتی که محصول یک حادث سازی باشد ، در دوران انقلاب و جنگ ایران با عراق این شکل وحدت را تجربه کردیم آنچه که محصولش یک دیکتاتوری تمام عیار در زیر سلطه ولایت مطلقه فقیه شد ، امروز هم اگر از نگاه بخشی از اپوزیسیون ایران حفظ وحدت با شرکت در انتخابات واجب است یعنی بواسطه ترس از احتمال مداخله خارجی به شکل نظامی آن ، این اتحاد پوشالی هم پایدار نخواهد ماند برای اینکه محصول حادثه سازی احتمالی به نام تجاوز نیروی خارجی است ، به بیان دیگر با بهره گیری از توهم توطئه چیزی که رژیم سال ها بدان متوسل شده نمی توان مردم را فریفت تا آن دسته ای که به بهانه گزینش بد از بدتر را در سر نمی پروانند ، بواسطه بیم از یک تهدید خارجی مشارکت فعال داشته باشند ! برعکس آنگاه که جامعه بین المللی پایداری مردم را د رتحریم فعال شاهد باشد ، به این درک خواهد رسید که این مردم برآنند که خود برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند ، در چنین شرایطی انگیزه ای برای مداخله در امور ایران هر از سوی هیچ قدرتی باقی نمی ماند ، چراکه با حضور مردم در صحنه سرنوشت خویش هر حرکتی طمع طلبانه ناکام خواهند ماند و شکست عامل خارجی را دراولین گام به دنبال خواهد داشت . بنابراین دامن زدن به این توهم که عدم مشارکت در انتخابات باعث تخریب اتحاد ملی و ترغیب نیروی خارجی به مداخله جوئی می گردد ، فریب و بهانه ای بیش نیست که حاکمیت ولایت فقیه بیش از هر کس از آن سود خواهد جست ، چراکه چون گذشته پایه های قدرت خویش رابیش از پیش مستحکم خواهد نمود.
ت ـ نگاه مجمع روحانیون مبارز
شاید واکنش آیت الله موسوی خوئینی ها به عنوان فردی روحانی و دلسوز منافع ملی که هم توطئه خارجی را خوب می شناسد وهم از سوئی بیم از انهدام وحدت ملی دارد ، درنوع خود استثنائی و شجاعانه باشد ، او که به عنوان دبیر کل مجمع روحانیون مبارز با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به هر قیمتی مخالف است و جالب ترآنکه نظر ایشان هم چون واکنش آقای تاج زاده صرفا ازرد صلاحیت شدن آقای هاشمی ناشی نمی گرددبلکه وی تاکید کرده همانطوریکه در آبان سال گذشته اعلام کرده ، مشارکت به زیان جریان اصلاحات و تفکراصلاح طلبانه است ، از سوئی دیگر آقای خوئینی ها یکی از دلایل شرکت ننمودن مردم در انتخابات را عدم رعایت عزتمندی و حق انتخاب مردم از سوی حاکمیت دانسته ، حق انتخابی که صرفا با رد صلاحیت هاشمی آنگونه که تاج زاده اذعان داشته ، پایمال نگشته بلکه از ابتدا هم برخورداری ازچنین حقی دیده نمی شده !
واکنش صریح آقای خوئینی ها ازاین جنبه نیز حائز اهمیت بسیار است که ایشان متعلق به پیکره ای مهم ازاصلاح طلبی و علاوه بر آن مجمع روحانیون مبارز است ، بنابراین با در نظر گرفتن جایگاه ایشان و لحاظ کردن دغدغه دینی و ملی وی ، توجه به اندیشه و واکنش ایشان شاید بتواند به جریانات اصلاح طلبانه و ملی ـ مذهبی تلنگری در جهت دست بر داشتن از تنوع توجیهات و تمسک به منطق منفعت طلبانه وارد نماید ، به بیان دیگر بنظر می رسد فردی در جایگاه موسوی خوئینی ها اگر بیش از سایر جناح ها ی مخالف دلسوز دین و ملت نباشد ، دست کم در حد آنان این مسئولیت را بر دوش خویش حس می کند ، اما در عین حال شرکت دراین انتخابات را منع می نماید ! اکنون که حاکمیت بیش از پیش سنگ ها را بسته و سگ ها را رها نموده ، اندیشدن به نیل به دمکراسی در سایه یک انتصابات سلطنتی فقیه مدارانه حتی اکر به بهانه حفظ وحدت ملی باشد ،خیالی بیش نیست !
ث ـ ابراهیم نبوی و کودتای انتخاباتی
بدون شک انتقاد تند آقای ابراهیم نبوی در برخورد با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وآقای مزروعی آن گونه که درمقاله ایشان در سایت جرس شاهد بوده ایم ناشی از احساس مسئولیتی است که وی بر شانه نحیف خود حس می کنند ، اما با بخش عمده ای از نظرات ایشان بنا به دلایل ذیل نمی توان موافق بود و با تمام احترامی که برای اقای نبوی باید قائل باشم ، بدان می پردازم :
1ـ آقای نبوی ،واژه کودتا لزوما مختص به انچه که شما می پندارید نیست و حتی طبعا نه آن گونه که راقم این سطور می فهمد ، نیازی به فال گیری از فرهنگنامه ،آن طوری که به زیبائی آن را تخطئه نمودید نیز نمی باشد ، درفرهنگ لاروس که دقیق تر از سایر منابع به این واژه نگاه شده ، چون کودتا اصلا کلمه ای فرانسوی است ، اینگونه تعریف شده : ” کودتا یعنی بر انداختن حکومت با استفاده از قوای نظامی کشور ” ، در این تعریف کوتاه و کامل از دستگیری یا خونریزی یا به قدرت رسیدن نیروی نظامی سخنی به میان نیامده اگرچه در بسیاری موارد کودتا منطقا به کشتار ، خون ریزی و دستگیری منجرمی شود اما لزوما این گونه نیست ، قصد ان راهم ندارم که به کودتا یا انقلاب مخملی ویا از این قبیل واژه های جدید در توجیه تعریف خویش بپردازم ، بنا به این تعریف ، می توان رد صلاحیت هاشمی راهم نوعی کودتا تلقی نمود اگرچه بنظر نمی رسد که این رد صلاحیت از این منظر حائز اهمیت برای بحث بیشتر باشد ، اما اگر صرفا از دید شما به کودتا بنگریم ، یعنی آنچنان که شما بار معنای ان را تحدید نموده اید ، آنگاه به سرکارآمدن آقای احمدی نژاد با نیروی زور آقای خامنه ای را هم در سال 88 نمی شود لزوما در قاموس کودتا گنجانید ، اگرچه واقعا یک کودتای انتخاباتی از سوی فقیه مطلق بود.
اما اگر قصد شما از نگنجاندن رد صلاحیت هاشمی در زمره یک کودتای انتخاباتی آنطوری که اذعان داشته اید لوث کردن معنای این واژه و تعمیم دادن ان به هر حرکتی خشونت طلبانه از سوی حاکمیت بوده ، آنچنان که اشاره نموده اید که پس درا ین کشور هر روز می توانیم شاهد کودتایی باشیم ! با شما موافقم اما ازنظر ایجابی کلام ، بله در این حکومت می توانیم هر روز شاهد کودتایی باشیم ، هم چنان که در بسیاری موارد هستیم ، چراکه حکومت ولایت مطلقه بر پایه کودتا شکل گرفته ، آیا بنظر شما کجای این موضوع می تواند عجیب یا متناقض باشد که از یک حاکمیت کودتایی چیزی جز تکرار روزمزه حرکات ایذائی کودتایی انتظار داشته باشیم !؟ فراموش نکنید در همان تعریف انتزاعی شما که شاید فالگیری از فرهنگ لغت هم نباشد دستگیری از وجوه بارز رفتار کودتایی منظور شده ، جمهوری اسلامی در مقاطع کوتاه زمانی به بهانه های واهی تاکنون چند صد دگراندیش را روانه زندان کرده ؟ از نمونه های بارزش محبوس کردن شما بود.
2 ـ علیرغم آنچه که شما تصور می کنید ، نیازی نیست که برای عدم مشروعیت این انتخابات با قهر کردن عده ای و عدم مشارکت درانتظارحکم حکومتی ماند تا رهبر تفقدی نموده هاشمی را مجدد به معرکه کارزار انتخاباتی بفرستد ، برای اینکه بوده اند افرادی از جناح اصلاح طلب ( اگرچه بسیار اندک ) که پیش از رد صلاحیت آقای هاشمی برطبل عدم شرکت در انتخابات می کوبیدند ، نمونه اش همین آیت الله خوئینی ها که پیش از این بدان پرداختم ، بنابراین چرخش احتمالی و غیر مترقبه حکومت با فرض به میدان اوردن مجدد هاشمی چیزی را در اساس تغییر نخواهد داد ، اگرچه آن چنان که اذعان داشته اید شما هم به دنبال این تغییر نیستید و به همین دلیل تحکیم در صفوف اصلاح طلبان را با موضع گیری صریح و سریع هاشمی و خاتمی در جهت تایید روحانی یا عارف خواستار شده اید ، اما مشکل درا ین جاست که اساس کار خراب است و با این مباحثات و مقدمات ظاهرا منطقی نمی توان با تمام سبعیت حکومتی، مردم را راضی به رای دادن نمود .
3 ـ با این تعبیرتاسفبار شما موافقم که کشور در حال ویرانی و انهدام است و این خطیر امروز بر هیچ اندیشه آزادی پنهان نیست اما با تداوم بقای یک حاکمیت کودتائی نمی توان به آبادی این ویرانکده بزرگ خوش بین بود و اگر می توان کاری کرد که حتما باید در پی کنشی بزرگ در جهت نیل به آبادی بود ، قطعا شرکت در انتخابات راهش نیست ، کشوری که متخصصان اش یا در غل حبس اند ویا درغربت نمی تواند با امیدواری آباد شود ، انتظاراعجاز داشتن بیهوده است ، در سرزمینی که عده ای نظامی خاص دربار سلطه آقای خامنه ای ، تمام ارکان اجتماعی و اقتصادی ان را در دست خویش گرفته اند ، در جامعه ای که سرنوشت اقتصاد نه به دست بخش خصوصی با رقابت های سازنده که در چنگال رانت خواران است ، آنچه که فساد ناشی از ان فاصله طبقاتی دهشت باری را بر مردم تحمیل کرده که به مراتب از تورم و زیر خط فقر ماندن غیرقابل تحمل تر است ، اما با شرکت درانتخابات و قبول فرض پیروزی عارف یا روحانی ، کدام قادر به تغییر خواهند بود ، اگر یک رئیس جمهور تدارکاتچی چون خاتمی که 79 درصد مردم را به صندوق های رای کشید ، توانست در عرصه اقتصادی کاری سترگ بنماید قطعا عارف یا روحانی هم قادر به معجزه خواهند بود ، مطمئن باشید که هژمونی خواهی خامنه ای پایانی ندارد و هیچ فردی در سایه ایشان حتی نمی تواند نقش یک رئیس جمهوربد را ایفاء کند !
4 ـ آنچه که به عنوان هژمونی طلبی برخی احزاب و شخصیت ها بدان اشاره داشته اید البته متاسفانه حقیقت دارد ، اما خوب می دانید که این مختص به جامعه ایرا ن نیست در همین غرب دمکراتیک هم شائبه های کم رنگ تری از آن را شاهد هستیم و به نظر می رسد اصولا مشکل اصلی این نیست ، چراکه اگر مردمی آگاه داشته باشیم ، آنگاه از هژمونی گرایی به شکل سالم آن می توانیم به عنوان یک پتانسیل و نیروی محرک بهره بگیریم ، آگاه شدن توده مردم باعث می شود تا تشخیص آنان در تایید یا رد تفوق طلبی گروه ها و جریانات سیاسی سهل گردد ، درا ین رهگذر هژمونی طلبی خود می تواند درجهت رقابت های سالم بین احزاب نقش بازی کند و این مردم خواهند بود که با تمایز سره از ناسره ، بدور از هرگونه فشار استبدادی ولایی یا حکومتی خود به تنهائی راه برتررا انتخاب خواهند نمود ، امیدوارم شما هم در زمره کسانی نباشید که باتعقیب توهم یا تئوری توطئه به عنوان آخرین راه ناگزیر مردم را بدین واسطه ترغیب به رای دادن نمائید ، چه این توطئه را داخلی بدانیم یعنی به تعبیر عده ای آنچه که در سال 84 رخ داد و با مشارکت کم مردم ، رژیم توطئه به قدرت رسیدن مهره خود یعنی احمدی نژاد را بکار برد و یا در توافق با کسانی چون هاشمی که در فردای رد صلاحیت نگران حمله احتمالی اسرائیل به ایران یا تجزیه آذربایجان یا بلوچستان می شود و در نتیجه تلویحا مردم را به ماندن در صحنه بیش از پیش تشویق می کند ! پوپولیسم نمی تواند بیش از این به ایران ضربه وارد کند ، فردای عدم مشارکت در انتخابات چیزی جز به قدرت رسیدن جلیلی ها را به ارمغان نمی آورد و تجزیه ای در کار نیست ، امپریالیسم یا آمریکا در این وجه مرده است ، آنچه که برای حکومت ولایت فقیه چون هر حاکمیت استبدادی زنده نگه داشته می شود روزی امپریالیسم محوری و امروز آمریکا محوری در سیایت خارجی آن است تا با حادثه سازی مردم را موذیانه راضی ودر پوشش یک وحدت پوشالی ساکت نگه دارد.
اما در پایان روی سخن با کسانی است که برای ترس از تجزیه کشور مردم را ترغیب به مشارکت در انتخابات می نمایند و از این زاویه ناخواسته به مدد رژیم برای انگیزه سازی در شرکت فعال در انتخابات می روند ، باید توجت داشت که اگر درگذشته قدرت های توسعه طلبی با مداخله نظامی به کشوری تحت دیکتاتوری ادعای آزاد نمودن آن را از یوغ ستم استبدادی داشتند ، امروزنیازی به چنین مداخله پرهزینه ای با این اقتصاد روبه ویرانی جهان و بحران انرژ ی نمی بینند ، بلکه به دنبال کم بها ترین راه هستند ویکی از بهترین روش ها نظامی کردن اقتصاد یک جامعه تحت سلطه است ، آنچه که درایران ویران زیر سلطه رژیم ولائی امروز به خوبی شاهدش هستیم ، بنابراین نه اوباما و نه حکومت نحیف اسرائیل به دنبال حمله به ایران نیست که در فردای عدم مشارکت فعال مرد م در انتخابات تجاوزخود را آغاز کند ، به عبارت دیگر تا سپاه خامنه ای واقتصاد میلیتاریزه ایران دوام دارد نه به نفع و نه در فکر آمریکاست که به مداخله نظامی بپردازد.
حتی چنانچه درعمل یک نماینده کنگره آمریکا البته به دور ازهرطرح و مصوبه ای در چنین روزهایی به تنهائی و بدون هرگونه حمایت سایرنمایندگان یا حزبی خاص به وزارت خارجه آمریکا کتبا اعلام کند که حمایت آمریکا از الحاق آذربایجان ایران به کشور آذربایجان مفید است ! دینارور باکر خوب می داند که با پیشنهاد مسخره اش صرفا خود را ملعبه طنز سایر 434 همکارش در کنگره نموده است ، آنگاه چرا باید ما این گونه پروپاگاندها را تاحدی جدی بگیریم که برای پرهیز از خطر احتمالی مردم را تشویق به شرکت در انتخابات نماییم و ناخواسته به پوپولیسمی بی پایان دامن زنیم !؟
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست