بنیصدر، اولین و آخرین رئیسجمهور ایران
علی ایزدی
https://www.zeitoons.com/91933
آیتاللهزادهای که مغضوب آیتالله شد، سرانجام پس از ۴۰ سال تبعید در غربت روز ۱۷ مهرماه درپاریس درگذشت. دکتر بنی صدر که از دوره دانشجوییاش سودای ریاست جمهوری را در سر داشت و گفته بود که: «من اولین رئیس جمهورایران خواهم شد». از سوی برخی از دوستان دانشگاهیاش از سر مزاح ملقب به «موسیو لو پرزیدنت» (آقای رئیس جمهور) شده بود. تنها یک سال پس ازانقلاب اسلامی در ایران آرزوی دیرینه بنی صدرتحقق یافت و با ۷۶ درصد آراء اولین رئیس جمهور تاریخ ایران شد. اگرچه این دیری نپائید و «آقای رئیس جمهور» پس از۱۷ ماه چالش و ایستادگی درمقابل روحانیت تمامیتخواه که نماد آن حزب جمهوری اسلامی بود، درپایان خرداد ۶۰ عطای حفظ آرزوی دیرینهاش را به لقایش بخشید و از ایران خارج شد.
ابوالحسن بنی صدر از همان ابتدا و همواره عزل خویش از ریاست جمهوری را کودتای خزنده میخواند، به همین دلیل همچنان خود را اولین رئیس جمهورایران میدانست.
حمایتهای بیدریغ آیت الله خمینی از بنیصدر عامل اصلی پیروزی درخشان او برای بدست آوردن سکان ریاست جمهوری بود، چرا که از آغاز آشنائی بنی صدر با خمینی درسال ۱۳۵۰ که جرقه آن با اولین ملاقاتش با بنیانگذار انقلاب ایران در نجف و درمراسم تدفین پدرش آیت الله سید نصرالله بنی صدر زده شد، رابطه خمینی و بنی صدر تا خرداد ۶۰ شبیه پدر و فرزند بود. خمینی هم در عین حال خدمات ارزنده بنی صدر از قبیل نقش حمایتی مدام او برای زندگی و فعالیت در پاریس را در نظر داشت، از سوئی بنی صدر یکی از افراد تاثیرگذار در تهیه بیانیه حمایت جبهه ملی از آیتالله خمینی درسال ۵۷ بود. او هم چنین یکی ازشخصیتهایی بود که با دکتر صدیقی صحبت کرد و او را از پذیرفتن مقام نخست وزیری که بعدأ بختیار عهده دار آن شد منصرف نمود.
خدمات وخطاهای بنی صدر
صرف نظر از خدماتی که بنی صدر در پیروزی انقلاب اسلامی و برای به قدرت رسیدن خمینی انجام داد، او چند کار ارزنده اما ناکام برای اینکه جمهوری اسلامی به دیکتاتوری و رژیمی تمامیت خواه آنگونه که امروزشاهد آن هستیم، تبدیل نشود انجام داد.
اول اینکه در آن هم آغازباب گفتگو و مناظره با گروه ها، سازمان و شخصیتهای مختلفی که با انقلاب زاویه داشتند گشود. عبدالکریم سروش فیلسوفی که توسط انقلاب اسلامی گزیده و مطرود شد از شاخصترین کسانی است که این نقطه قوت بنی صدر را به عنوان خدمتی بزرگ ستوده است.
دومین خدمت ابوالحسن بنی صدر افشاگری او درباره فضای غیرانسانی زندانها و افشای شکنجه درآنها بود، او از سال ۵۹ به کرات به این موضوع حمله کرد و در مقام رئیس جمهور اعلام کرد که در زندانهای ما شکنجه وجود دارد و حقوق انسانی محبوسین رعایت نمیشود، این درحالی بود که قاضی القضات آن زمان آیت الله بهشتی در جواب رئیس جمهور و به طعنه گفته بود مگر زندان هتل است!؟
سومین کار ارزنده بنیصدر خدمات او در جنگ بود، در زمانی که ارتش تصفیه و تضعیف شده ما به ویژه بعد از کودتای مشکوک نوژه در ابتدا نه انگیزه و نه امکانات ایستادگی در برابر قوای متجاوز عراق را داشت، این رئیس جمهوربود که در روزهای اول به آنها روح مقاومت بخشید و بعدها ۹ ماه از کل دوره ۱۷ ماهه سکانداری کشور را به جای نشستن در کاخ ریاست جمهوری درجبههها و در کنار رزمندگان تا واپسینهای روزهای حیات سیاسیاش در کشور گذراند.
درباب خطاهای ابوالحسن بنیصدر سخنها بسیاری رفته است که بسیار از آنها نظرات مغرضانه بوده و تبلیغات تمامیت خواهانه جناح رقیب در روحانیت حکومتی بدان دامن زده است. بنظر میرسد که چند اشتباه بنی صدر را میتوان به شرح زیر برشمرد.
نخست، خطای تاریخی اوست که نطفهاش در نجف و پاریس بسته شد و آن اعتماد به خمینی و اعتبار بخشیدن به برنامه او برای فردای ورود به ایران بود. در این وادی البته شخصیتهای چون دکتر ابراهیم یزدی بطور ناخواسته خطاکارتر بودند. بنی صدر تنها دو سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در واپسین روزهای ریاست جمهوری به این نتیجه رسید که خمینی فردی فریب کار بوده است.
دومین مورد اشتباه استراتژیک بنیصدر بود، آنجا که امر بر او مشتبه شده بود که منتخب ۷۶ درصد رای بودن به او این قدرت را میدهد که با حمایت ۱۱ میلیونی مردمی که به او رای دادهاند میتواند در برابر خمینی و تمامیت خواهی حزب جمهوری ایستادگی کند. رئیس جمهور در این باب دو نکته حیاتی را نادیده گرفته بود، نخست فراموش کردن این امر که عامل اصلی درخشش او در اولین انتخابات حمایت خمینی از او بوده نه یک فضای دموکراتیک یا حزبی. نسیان دوم بنی صدر مفاد قانون اساسی بود که اساسأ در زیر چتر ولی فقیه به رئیس جمهور قدرتی نمیبخشید، اگرچه بعدأ او به این نتیجه رسید که رئیس جمهور چماقی بیش نیست.
سومین اشکال بنیصدر که میتوان از آن به عنوان خطای تاکتیکی اما مهلک یاد نمود، پیوند او با سازمان مجاهدین خلق و شاید گریز ناگزیر او از ایران با مسعود رجوی بود، انچه که باعث شد تا جناح رقیب حاکم در کشور نهایت بهره برداری را از آن بنماید، این حرکت به مثابه تیرخلاصی بود که بنی صدربه طرف خودش شلیک کرد.
خدمتی که خیانت خوانده شد!
با آغاز زندگی بنی صدر در فرانسه، جمهوری اسلامی حسب معمول از هیچ تلاشی دریغ نکرد تا تصویری هیولایی از او ترسیم نماید. در همین راستا رسانههای حکومتی او را بنیصدر خائن خواندند و این عبارت را بارها تکرار کردهاند که رئیس جمهور باور داشته که عراقیها باید بخشهای بیشتری از ایران را اشغال کنند و شعار او «زمین میدهیم تا زمان بخریم» بوده است. او این امر را تکذیب کرد و به این مستند متوسل شد که در نامهاش به آیتالله خمینی در شهریور ۱۳۵۹ نوشته بود: «از وجب به وجب خاک وطن باید دفاع کرد. کشوری که زمین از دست میدهد بعد هیچ ندارد تا زمین از دست رفته را باز ستاند.» درسال ۸۷ علی شمخانی، قائم مقام سپاه پاسداران در دوره جنگ درصدا و سیما اعلام کرد که بنیصدر به دنبال پیروزی در جنگ بود و خائن نبود. این امر را که بنی صدر درجنگ خیانت نکرد، سردار یحیی رحیم صفوی نیز رسمأ اعلام کرد.
کودتا یا بی کفایتی سیاسی ریاست جمهور؟
ابوالحسن بنیصدر در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با رای عدم کفایت سیاسی ۱۷۷ نماینده مجلس شورای ملی از مقام ریاستجمهوری عزل شد. هواداران بنی صدراین کار را کودتا مینامند در حالی که نمایندگان امری قانونی میدانند که نتیجه رفتارهای رئیس جمهور بوده است. برای قضاوت دقیقتر درباره این ماجرا باید به بهمن سال ۵۸ برگشت و نظری به یکی از اقدامات روحانیت جناح حاکم که رقیب بنی صدر بود افکند. بنی صدر در دوره نامزدی ریاستجمهوری مورد حمایت نزدیکان آقای خمینی بود و همین موضوع باعث آزردگی برخی شاگردان خمینی شد. درهمین راستا محمد حسینی بهشتی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، علی خامنهای، محمدجواد باهنر و هاشمی رفسنجانی نامه مشهوربه «بدون سلام» را به خمینی ارسال کردند. در این نامه ۱۶ ماده ای که در آن مواضع و شخصیت سیاسی بنی صدر مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود، آن پنج روحانی متنفذ تلویحأ به خمینی هشدار دادند که بین آنان و بنی صدر باید یکی را برگزیند.
از سوئی در روز آغازین رای گیری در احراز بیکفایتی بنیصدر در ۳۰ خرداد ۶۰ در حالی که عدهای از نمایندگان در مقابل درب ورودی مجلس شعار مرگ بر بنی صدر سر میدادند، اساسأ فضا آن گونه متشنج بود که امکان حضور احتمالی رئیس جمهور در صحن مجلس برای دفاع از خود وجود نداشت. شاید نتوان اقدام ۳۱ خرداد مجلسیها را لزوما کودتا علیه رئیس جمهور خواند، اما آیا مجلس در جایگاه یک نهاد دموکراتیک موظف نبود کسی را به بیکفایتی او رای میداد ابتدا دعوت نماید تا مدافعات یا نظرات خود را بیان کند؟
چه بسا به همین خاطر بود که در ۳۱خرداد۱۳۶۰نمایندگان مدافع بنیصدر وبه ویژه اعضای نهضت آزادی به درستی درمجلس حاضر نشدند. درمیان نمایندگان حاضر تنها صلاحالدین بیانی، نماینده خواف و رشتخوار جرات کرد که رای منفی به طرح عدم کفایت سیاسی رییسجمهور بدهد و ۱۲ نفر نیز رای ممتنع دادند. صرف نظر از اینکه در به وجود آوردن آن جو متشنج برخی خطاهای احتمالی رئیس جمهور نقش بیشتری داشته یا غرض ورزیها و قدرت طلبی جناح رقیب در حزب جمهوری، طرحی دوفوریتی که منجربه تصویب بیکفایتی بنی صدر و عزل او از ریاست جمهوری شد، بستری قانونی و مدنی نداشت اگرچه در نهادی به اصطلاح دموکراتیک چون مجلس شکل گرفت. قضاوت در این باره را که برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری صرفا براساس رای نمایندگان مجلس بوده است یا یک کودتای خزنده، باید به گذشت زمان و آیندگان سپرد.
سخن واپسین انکه ابوالحسن بنی صدر نه تنها اولین که به تعبیری آخرین رئیس جمهور کشور ما تاکنون است، زیرا بعد از نخستین انتخابات ریاست جمهوری درسال ۵۸ بعد از۴۲ سال اساسأ انتخابات آزادی درجمهوری اسلامی نداشتهایم که فردی از طرف مردم به ریاست جمهوری برگزیده شود. در همین راستا سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ۱۴۰۰ که منجربه انتصاب ابراهیم رئیسی شد، بی مایه و مضحک ترین انتخابات درتاریخ رژیم ولایت فقیه بوده است.
ابوالحسن بنی صدر بسان همه شخصیت های سیاسی تاریخ کشور در کنار خدمات ارزندهاش بری از اشتباه نبوده اما آنچه که نام این مرد بزرگ را ماندگار مینماید، ملی بودن، استقلال و ایستادگی او بر سر آرمانهایش میباشد. روانشاد بنی صدر نه از کمترین امکانات قانونی فرانسه که ۴۰ سال غربت بعد ازانقلاب اسلامی را درآن سپری کرد، بهرهای گرفت و نه در رسانههای اپوزیسیون حضور یافت تا اندک شبههای در استقلال عمل و آزادگیاش وارد نشود، آنچه که از او شخصیتی استثنائی دراین باب ساخته است.
ضایعه درگذشت این بزرگمرد ملی ومیهن پرست را به خانواده محترم او، همرزمانش وملت ایران تسلیت می گویم.
نیک و بد چون همی بباید مرد / خنک آن کس که گوی نیکی برد