تدبیری در تحریم تحریمها
نامه ۵۵ تن از زندانیان سیاسی خطاب به باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا واکنشهای متفاوتی را به دنبال داشت ، اولین مورد آن ، مربوط می شود به تهیه نامهای از سوی بخشی از اپوزیسیون خارج نشین که در مخالفت صریح با نوشته زندانیان سیاسی درباره لغو تحریمها ، دولت آمریکا را تشویق بر تشدید تحریمها و ایجاد فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی ترغیب می نماید ، به دنبال این نامه نگاریها سرانجام عدهای از روشنفکران ، سیاسیون و روزنامه نگاران که در کنارشان ، اسامی برخی از افراد غیر سیاسی و حتی جمعی از دانشجویان دیده می شود در چند روز اخیر به سیاق مکاتبات قبلی ، به اوباما نوشتند که در مورد تحریمها به تجدید نظر بپردازد ، مجموعه واکنشهای اخیر در مواجهه با پدیده تحریمها باعث شد تا در این مجال به بررسی اجمالی این معضل از نگاهی کلی تر بپردازیم .
از تحریم تا تکریم
آقای روحانی اخیرأ درباره تحریمهای همه جانبه دولت آمریکا بر علیه ایران ، در جایی عنوان داشتند و در واقع آرزو نمودند که تا با درایت و دیپلماسی غربیها قانع شوند که از موضع تکریم با جمهوری اسلامی برخورد داشته باشند ، صرف نظر از این که رئیس جمهور نوپا بر خلاف سلف خویش محمود احمدی نژاد و عدهای از اصولگرایان که فاقد درک دیپلماتیک در مواجهه با غربیها ، دست کم در موارد قابل توجهی بودند ، بسیار واقع بینانه و هوشیارانه تر به مسـًله تحریمها و قطعنامههای مصوبه می نگرد و حداقل برخلاف تصور خام اصول گرایانه ، به مواضع مستند غربیها علیه ایران تنها به عنوان کاغذ پارهای نگاه نمی کند ، حسن روحانی باور دارد که می تواند و باید بر سر میز مذاکره به احقاق حقوق مردم ایران همت گماشت ، البته و متأسفانه امید به تغییر موضع غربیها نسبت به ایرانی که از نظر آنان هدف هستهای شدن اولویت اولش می باشد ، مادامیکه رئیس جمهورموفق نشود آقای خامنهای را به اندکی واقع بینی در مقابل قطعنامهها و تحریمهای دول غربی برساند ، صرفأ درحد امیدواری برای روحانی باقی خواهد ماند و بدیهی است که با امید ، نمی توان تحریمها را تعطیل کرد و تکریم را برای ایران به ارمغان آورد ، جمهوری اسلامی با سوابق ضعیفی که در روشهای دیپلماتیک با غرب ، بویژه آمریکائیها داشته باعث شد ، تا روح بیاعتمادی نسبت به دولت ایران بر جان و جسم غربیها مستولی شود ، البته شکی نیز وجود ندارد که غرب سطه گر هم از مناقشات غیر دیپلماتیک و نابخردانه جمهوری ولائی در طی سالیان متمادی سوءاستفادههای زیادی به نفع خویش نموده است . وقتی جرج بوش ایران را در محور شرارت قرار می دهد، سایر دول غربی خوب می دانستند که انتخاب انگ شروری برای ایران ، صرفآ بدان مربوط نمی شود که جمهوری اسلامی در برخورد با حقوق بشر در داخل و دفاع از برخی از گروههای اسلامی در خارج که دست کم از نظر غرب ، سازمانهای تروریستی نام گرفته بودند شرورانه برخورد می کند ، البته مشکل این بود اما به اینجا ختم نمی شد ، بلکه سیاست یک بام و دو هوای غرب نیز در مواردی پیچیدگیها را مضاعف می نمود ، آنچه که بر خاسته از نفوذ لابیهای اساسأ ضد ایران در حاکمیت آمریکا نشأت می گیرد .
حال برای برداشتن تحریمها ، یکی از گامهای اساسی به باور رساندن غرب در این باره است که سیاست چماق و هویج آمریکائی اصولاٌ خاستگاه و جایگاه شایستهای ندارد ، بویژه وقتی خود تصمیم گیرندگان نهائی دپیلماسی غربی درباره ایران ، یعنی سازمان ملل و شورای امنیت خیلی خوب می دانند که اولاٌ تحریمها درعمل مردم ایران را مورد آماج قرار داده و اگر چه بطرز تئوریک برای تضعیف دولت جمهوری اسلامی بکار می رود ، ثاٌنیاٌ ، با اعمال تحریم و قطعنامههای تحریم ساز نمی توان مردم سالاری را در ایران تزریق نمود یا راه آن را هموار ساخت . نمونه بارز اثبات این ناهمخوانی بین تحریم و تحقق دمکراسی ، تجربه سالهای اخیر است که بر غم تشدید تحریمها و تهدیدهای قطعنامهای ، جمهوری اسلامی از مواضع خویش عقب نشینی ننموده و تا کنون هم چراغی برای غرب سبز ننموده است. ازطرفی با شعار و آرزو هم نمی توان شاهد تخفیف تحریمها بود و برعکس امید به تکریم داشت مادامیکه دولت جمهوری اسلامی حتی با سکانداری آقای روحانی ، درحال حاضر و چه بسا درآینده تمایل و دست کم توان واختیار مذاکره صریح و مستقیم با آمریکائیها که همواره تابویی بوده است را ندارد.
مشکل اصلی تحریم هاست یا اقتصاد مصرفی و سیاست سلطه گرانه ؟
بدیهی است که اعمال تحریمها و در نتیجه محدودیت فروش و صدور کالا از سوی ایران و جلوگیری از واردات بسیاری از اقلام مورد نیاز که قبلاٌ مستقیمأ و براحتی به ایران صادر می شد باعث گشت تا آثار تورمی بر اقتصاد بیمارتا حداکثر خود رشد کند. اما اگراقتصاد ما صرفأ دولتی و در بسیاری موارد بر رانتها استوارنمی شد ، اثرات تحریمها بسیار کمتر از آن چیزی می بود که اکنون شاهد آن هستیم و اتفاقأ غربیها با سوءاستفاده و علم به همین ضعف بزرگ اقتصادی جمهوری اسلامی اقدام به طرح تحریمهای پیاپی نمودند. بدیهی است که هم اکنون هم مادامیکه بنیاد اقتصاد کشور در دست بخش محدودی است که به دولت وابسته اند یا عمومأ در ید دولت است کار اساسی درجهت تخفیف آثار تحریمها نمی توان نمود. شاید بتوان گفت که اصولاٌ در این مقطع زمانی یگانه روش نجات دهنده برای گریز مردم ایران از بار فشارهای دهشت بار تورمی ناشی از تحریمها صرفأ ولزومأ از میان برداشتن بخش عمدهای از تحریمها می باشد .چرا که درمان یک اقتصاد بیمارنه در توان آقای روحانی و دولت جدید است ونه توقع چنین اعجازی را از ایشان داشتن در قالب منطق می گنجد، به عبارت دیگر اتخاذ یک دیپلماسی صریح وسریع در مواجهه با آمریکائیها در جهت تخفیف مجازاتها علیه جمهوری اسلامی حتی اگردر مواردی منجربه پذیرش طمع باج خواهی آنان گردد، متأسفانه ضرورت دارد ، چرا که بدنه بیمار اقتصاد ایران را که کاملاٌ مصرف گراست نمی توان به اقتصادی تولید محور در کوتاه مدت تبدیل نمود و اصولاٌ انجام چنین تغییری بنیادی در یک دورده کوتاه زمانی در توان هیچ دولتی نیست.
از سویی غرب با سؤاستفاده ازرفتارهای غیردیپلماتیک و ناشیانه و گاه بنیادگرایانه و متعصبانه جمهوری اسلامی که در رفتاربرخی از دولتهای قبلی ما و مجلس دیده می شد ، اقدام به اتخاذ رویه تهاجمی علیه ایران نمود، بدون تردید غربیها هم نگران مردم ایران نیستند تا مشاهده فشارهای اقتصادی و حتی سیاسیای که طی سالهای اخیر در جهت تحدید آزادی آنان به عنوان شهروندان ایرانی آنان را متأثر نموده به اندیشیدن و تجدید رفتار دیپلماتیکشان در مواجهه با جمهوری اسلامی وادارد چرا که اصولاٌ قدرتهای غربی از همان آغاز نیز واقف بودند که تحریمهای اقتصادی در عمل مردم را تضعیف می کند و نه نظام را. سازمان ملل و شورای امنیت تجربه هایی تاریخی چون کوبا، کره شمالی وآخرینش عراق را که تحریمها باعث وقوع تراژدی انسانی در سالهای قبل از سقوط صدام حسین شده بودند ، شاهد بودند . ۱۳سال اعمال تحریم سنگین باعث سقوط صدام نشد بلکه مردم عراق را فقیرتر نمود و جوامع جهانی شاهد بروز تراژدی هایی انسانی بواسطه مرگ ومیر دلخراش کودکان عراقی که ناشی از عواقب اوج تحریمها و تشدید ان بود، گشتند .
تأثیرناچیز یا نمادین نامه نگاری به اوباما
آنچه که عدهای از شهروندان عادی ، فعالین و زندانیان سیاسی در روزهای اخیر بدان همت گماشتند و به باراک اوباما نامه نگاری نمودند ، متأسفانه بدلایل ذیل بیتأثیرو یا دارای اثر بسیار محدودی خواهد بود .
اولاٌ : اصولاٌ چنین متنها و واکنش هایی همواره در حواشی باقی می مانند و دولت آمریکا شاید از کنار آن تنها چون یک موضوع کوچک خبرساز ، به سادگی بگذرد بر عکس چنانچه یک مسئول ایرانی دست کم به عنوان نماینده بخشی از بدنه قدرت از طرف جمهوری اسلامی و بطور رسمی دست به چنین اقدام هایی بزند آنگاه به دلایل متعدد ، موضوع و موضع اوباما یا دولت ایالت متحده هم در واکنش به آن از نوع دیگری و حداقل جدی خواهد بود .
ثانیأ : باید دانست که اصولاٌ در آمریکا هم ، حتی رئیس جمهوری چون اوباما به واسطه شکل وسلسله مراتب قدرت نمی تواند حرف اول را در مواجهه با مسائل دیپلماتیک بزند بلکه مجلسین نمایندگان و سنا همواره نقش اساسی را در کنار نهاد ریاست جمهوری دارند چنانکه در تصویب آخرین دوره تحریمها ، فشارهای این دو مجلس تأثیر نهانی را داشت و اتفاقأ ، ظاهرأ در بعد تئوریک اوباما و جان کری موافق اعمال تحریمهای جدید اخیر و تصویب آنها در این مقطع نبودند ، بنابراین چنانچه بپذیریم که اصولاٌ نفس نامه نگاری می تواند در کاهش بحران و تحریمها تأثیر داشته باشد ، شاید بهتر می بود مخاطب مکاتبات اخیر مجلس سنای آمریکا باشد !
ثالثأ : بقول دکتر محمود ملکی ، که هم به عنوان نماد یک عمر فعالیت سیاسی و نیز یک زندان سیاسی نستوه مطرح می باشد ، حرکت نامه نگاری می توانست نقش موثرداشته باشد ، اما اگر قرار است نامهای و شکایتی نوشته شود ، مخاطب و موضوع آن باید تغییر کند، مشکل اصلی خامنهای است نه اوباما ، پس می بایست فریاد تظلم را بر سر او بلند کرد ، اگر دیپلماسی خشن و فارغ از تدابیر سیاسی ولی فقیه در سالهای اخیر در برخورد با غربیها و قطعنامههای تحریمی آنان نقش اساسی منفی را ایفا نمی کرد ، امثال احمدی نژاد چگونه می توانستند با حماقت و ندانم کاریهای مخرب ، قطعنامههای شورای امنیت یا سازمان ملل را کاغذ پارهای بیش نخواند و ملت ما امروز به چنین وضعیتی در حوزه اقتصاد و روزمرگی بیافتد ؟ بنابراین در مرحله اول پاسخگوی ما باید خامنهای باشد نه اوباما .
رابعأ : با این فرض که آقای اوباما همهُ این مکاتبات اپوزیسیون را ببیند و مطالعه کند . وقتی یک زندان سیاسی و فعال دربند که قربانی تضییع حقوق اولیه خود می باشد و درست به همین دلیل سالیانی است که در حبس بسر می برد ، از او انتظار آن را دارد که در همکاری با روحانی درباره تحریمها تجدید نظر کند. اما از سویی ، درست همزمان شاهد درخواست عدهای دیگر از جناح اپوزیسیون است که در مخالفت با نامه ۵۵ زندان سیاسی به وی بواسطه نقض حقوق بشر از سوی حاکمیت ایران ، خواستار تشدید تحریمها و تجدید فشارها بر علیه جمهوری اسلامی می باشد ، اصولاٌ با فرض براینکه اوباما وقتی صرف کند وتمام نامهها را بررسی نماید ، آنگاه هر کسی در جایگاه رئیس جمهور آمریکا در مواجهه با ملت ایران ودر مقابله با مجلس ایالات متحده و لابیهای اصلی قدرت چگونه می تواند تصمیم بگیرد و به کدام جناح حق بدهد ؟
بنابراین بنظر می رسد نامه نگاری صرف نظر از نوع مخاطب آن که باید ولی فقیه باشد ، نه دولت آمریکا ، در خوش بینانهترین حالتش یک حرکت نمادین و سمبولیک خواهد بود اگر نتوان آن را صرفأ آرزوانگارانه و فانتزیک توصیف نمود.
راه نجات مردم از عوارض تحریم ها
شاید یکی از دلایل اصلی حرکت نامه نگاری ، مشاهد فقر و فاصله طبقاتی ناشی از تورم حاصل تحریم باشد ، به عبارت دیگر یک خیزش مشفقانه بدان امید که اوباما تکانی بخورد و صدای مردم ایران را بشنود ، البته صرفنظر از دعوت آقای سعید حجاریان به عنوان یکی از نمادهای اصلاح طلبی ، به گسترش نامه نگاری که البته متأسفانه و سرانجام تئوری تدلیس را ارائه داد و بدین ترتیب عملاٌ خامنهای را تبرئه نمود وصرفا احمدی نژاد رادر کودتای انتخاباتی ۸۸ تخطئه ، که به همین دلیل اصولاٌ در نظرات ایشان باید تشکیک نمود ، اما باید دانست که بابرخورد احساسی و احتمال جلب شفقت دولت اوباما نمی توان مردم ایران را از چنگال تحریمها رهائی بخشید ، بر عکس تمسک به برخی از راهکار هایی که ذیلاٌ آورده می شود در کوتاه مدت یا در زمانی طولانی می تواند تأثیر بسزائی داشته باشد ، از آن جمله :
۱ـ مذاکره مستقیم با دولت آمریکا و بقول آقای روحانی کدخدا را دیدن و مشکل را با میان بری منطقی حل کردن ، متأسفانه تابوی ارتباط بیواسطه با آمریکا از اوان انقلاب اسلامی تا کنون ضمن اینکه باعث شده عدهای از سیاسیون و روشنفکران دلسوز، تاوان سنگینی به صرف اتهام به ارتباط با آمریکا ئیها بپردازند که نمونه بارز و زنده آن مهندس عباس امیر انتظام است که عمری را در زندان بسر می برد ، اما در شرایط حاضر ارتباط و امکان برقراری تماس مستقیم با دولت آمریکا حتی اگر با امتیاز دهی هایی ( که البته منجر به نقض استقلال ایران نشود ) همراه باشد بدان می ارزد که فردای نه چندان دورخامنهای ناگزیر به نوشیدن جام زهری بشود که شرنگ آن تحت شرایط خاص خود بسیار تلخ تر از پذیرش حقایق وضعیت فعلی است که البته برای برقراری این ارتباط ، توجه به دو نکته لازم است ، اولا زمان سوزی نکردن و از حد اکثر پتانسیل در سایه دیپلماسی بهره گرفتن ، ثانیا پذیرفتن این اصل که جمهوری اسلامی نباید توقع تمهید شرایط پایاپای برای شروع این مذاکرات را داشته باشد چرا که تا کنون همواره در شرایط ضعف بسر می برده و تا ترفیع این وضعیت نباید چنین نگرشی و انتظاری داشته باشد .
۲ـ در زمینه حقوق بشر که یکی از عوامل تشدید تحریمها بوده ، اولین و سریعترین گام آزادی زندانیان سیاسی و بویژه رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی است چاره این نیست که حجاریان خامنهای را غسل تعمید بدهد و عذر همه گناهان را بر گردن احمدی نژاد آنهم که اکنون برسر قدرت نیست بیاندازد و نیز راه گریز آن نمی باشد که حاکمیت از رهبران در بند حبس سبز توقع توبه داشته باشد ، بلکه علاج اصلی آزادی بلا منازع آنان اولاٌ بواسطه آن که اثبات کننده اولین گام در راستای توقف تضییع حقوق شهروندان خواهد بود ، ثانیأ از پتانسیل افرادی چون موسوی و کروبی در راستای بهبود شرایط فعلی و تسهیل راه کارهای دیپلماتیک در سیاست خارجی می توان بهره گرفت .
۳ـ آنچه که می توان از آن به عنوان راهکاردردراز مدت نام برد ، اقدام سریع دولت روحانی در کوتاه کردن دست انحصار ورانت خواری از نظام اقتصادی کشور است طبعأ این مهم محقق نخواهد شد ، مگر آقای خامنهای بپذیرد که از دخالت سپاه وافراد با نفوذ متصل به نهاد رهبری درامور مالی و بازاراکیدأ جلوگیری شود ، البته این پیشنهاد و نقشه راهبردی قطعأ در عمل با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد ، چون متأسفانه ولی فقیه هنوزهم درشرایطی نیست که پذیرای حقایق تلخ جامعه باشد و اصولاٌ اگرچنین دور اندیشی در رهبر جمهوری اسلامی دیده می شد ، عواقب حاصل از تشدید تحریمها تا به امروز به اینجا نمی رسید که شاهد وضعی اسف بارحتی در بخش پزشکی و درمانی تا این حد باشیم که گاهأ بیمارمبتلا بهام اس یا یک تومور سرطانی نا گزیرشود برای ادامه حیات برای یک تزریق داروئی ماهیانه چندین میلیون تومان بپردازد و در غیر این صورت جان به جان آفرین تسلیم نماید . تلخترین شاهد این واقعه پایان دردناک زندگی هنرمندی چون محمود استاد محمد است ، که اخیرأ دستش از دار فانی کوتاه شد ، در حالیکه اگر شرایط اینگونه نمی بود و از وی برای درمان حمایت مالی لازم و کافی می شد ، آن بازیگر بزرگ اینگونه به آسانی صحنه تئاتر زندگی را ترک نمی کرد.
۴ـ همه اعضای اپوزیسیون خارج از کشور دست کم برای یک بارهم که شده ، منیتها را به کنار افکنند ، با شکوه وحدت و همدلی ، در کشورهای مختلف اورپائی و غرب ، هر کس در آنجا که زندگی می کند ، مسئولین کشور مربوطه را از عواقب تحریمها در تضعیف ملت ایران آگاه نماید و از آنان بخواهند که به راهکارهای کم آسیب تری برای تسلیم حکومت ایران در کوتاه آمدن از جاه طلبیهایش ، متوسل شوند. مکاتبه با سران دولتهای مربوطه توسط جمعی از روشنفکران و سیاسیون ایرانی و انتشار آن در مطبوعات محلی در کنار برگزاری همایشها و راه پیمائیها می تواند اهرم موثری در فشار برحاکمیت ایران از سوئی و از طرف دیگر قانع نمودن غربیها در تجدید نظر در باره تحریمها باشد.
۵ـ صداقت غربیها بویژه آمریکائیها را ازجهت دیگر نیز می توان آزمود ، تحدید روابط دیپلماتیک و کنسولی با ایران می تواند یکی از اهرمهای مهمی در بازنگری ایران در تجدید سلطه استبدادی در داخل کشورباشد ، دول اروپائی و آمریکا باید از سیاست یک بام و دوهوای خود در برخورد با ایران دست بردارند ، نیازهای نفتی یا مواردی از این قبیل نباید باعث شود ، تا در بسیاری موارد با حاکمیت کنار بیایند ولی از سوی دیگر در سایه تحریمها حتی درحوزه دارو و خدمات پزشکی حیات هموطنان ما را در خطر بیافکنند . آمریکائیها باید بفهمند ، قربانی اصلی در این گونه سیاست گذاریها ، همه قشر متوسط و کم در آمد مردم ایران اند و برای حکومت با بهره گیری و سوء استفاده از اهرم انحصاری اقتصادی مشکلی جدی بوجود نخواهد آمد حتی اگر دامنه تحریمها را گسترده تر نمایند ، بدیهی است این آخرین راهکار درصورتی توصیه می شود که دولت آقای روحانی نتواند یا احیانا نخواهد برسر پیمان خویش با مردم بایستد و وعدههای انتخاباتی خود را به فراموشی سپرد ، یا به این بهانه که رئیس جمهور تدارکاتچی است و دستش بسته ، پتانسیل بزرگی را که همانا پشتوانه مردمی است که او را برگزیده اند ، پشت پا بگذارد .
فرجام کلام آنکه ، برای نجات ملت ایران از ورطه هولناکی که جمهوری اسلامی از یک طرف و دول سلطه گر از طرفی دیگر برایش تدارک دیده و دیرزمانی است که بر عمق آن افزوده می شود ، نامه نگاری به اوباما ، در خوش بینانهترین حالتش ، دل خوش کردن به این امید است که شاید آمریکا هم برای چشم پوشی از بخشی از منافع خود ، شرایطی را برای ایرانیان فراهم نماید که وضعیت وخیم تر از آنچه که هست نشود ، اگرچه عدهای ازسیاسیون امضاءکننده نامهها صرفا به مصداق افکندن تیری در تاریکی به این حرکت کوچک ، همتی گماشتند .
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.