اگر آقای خمينی نقشی نظير گاندی و يا نلسون ماندلا را بازی میکرد؟
شنبه 16 آذر 92 |
محمد جعفری
اگر آقای خمينی همان نقش را در زمانی که فرصت پيدا کرد، بازی کرده بود، کشور و ملت ما امروز در جهان از وضعيت ديگری برخوردار بود و نه تنها کشورهای ۱+۵ قادر نبودند او را وادار به امضای تحقيرنامه نمايند، بلکه کشور و ملت ايران امروز نقشی اساسی در مسائل جهانی و حل آنها و بهويژه صلح و آرامش جهان بازی میکرد. اما نه تنها آقای خمينی به اميد ملت ايران خيانت کرد بلکه به اميد مردم جهان از انقلاب ملت ايران هم خيانت کرد
; |
دو شب پيش مردی که تمامی ملتهای جهان به او به چشم مصلح جهانی نگاه می کردند، به ديار ابدی شتافت.
نلسون ماندلا با وجودی که ۲۷ سال زندانی رژيم نژاد پرست (آپارتايد) آفريقای جنوبی زندانی بود، هنگامی که فرصت پيدا کرد انقلابی را رهبری کند و توانست رژيم دموکراتيک مردمی را جانشين رژيم نژاد پرست کند، نه تنها کسی را به چوبه دار نفرستاد بلکه در وحلۀ اول منادی صلح و سلامت در کشور خود شد و تنها برای مجازات جنايتکاران و مجرمين رژيم گذشته کميته حقيقت ياب تشکيل داد و تمامی کسانی که به جرم و جنايتی پرداخته بودند، وقتی در مقابل هيئت داوران کميته حقيقت ياب حاضر می شدند، و جرم و جايت خود را توضيح داده و به چپونگی جرم خود اعتراف می کردند، بخشوده می شدند. و در مرحلۀ بعد در نقش مصلح جهانی تا در قيد حيات بود، عمل کرد. روحش شاد و برخودار از تنعمات الهی باد.
اگر آقای خمينی هم وقتی فرصت پيدا کرد که به يمن جنبش ملت ايران، انقلاب را رهبری کند و رژيم شاهنشاهی را منقرض و رژيم جديد را جايگزين آن نمايد، همان نقش را بازی می کرد، به طور قطع چهرۀ ماندگارِ صلح و دوستی نه تنها در ايران بلکه در تاريخ جهان از خود به يادگار می گذاشت. آقای خمينی در زمانی انقلاب را رهبری می کرد که دنيا خسته و کوفته شده از جنگ و خون ريزی، آمادۀ پذيرش راه حل سوم برای جهان شده بود، و جهانيان در آن زمان به آقای خمينی به چشم قديسی نگاه می کردند، که شخصی و انقلابی پا بعرصۀ وجود گذاشته که منادی صلح و آرامش و دوستی نه تنها در کشور خود بلکه در تمامی جهان است. اگر آقای خمينی چنين نقشی را در زمانی که فرصت پيدا کرد، بازی کرده بود، کشور و ملت ما امروز در جهان از وضعيت ديگری برخوردار بود و نه تنها کشورهای ۱+۵ قادر نبودند که او را وادار به امضای تحقير نامه نمايند، بلکه کشور و ملت ايران امروز نقشی اساسی در مسائل جهانی و حل آنها و بويژه صلح و آرامش جهان بازی می کرد. اما نه تنها آقای خمينی به اميد ملت ايران خيانت کرد بلکه به اميد مردم جهان از انقلاب ملت ايران هم خيانت کرد.
وی در خمينی در تاريخ ۲۵/۲/۱۳۶۲، در سخنرانی در جمع دوستان خود میگويد: «من معتقدم که منتظر دادگاه و يا پاسگاه نباشيد که يک مشت مرده خور و لات را از املاک بيرون کنند، خود شما عليه اينها اقدام کنيد.»
آيت الله مسعودی خمينی شهادت می دهد که آقای خمينی «در سخنرانيهايشان اشاره کردند که اگر همۀ مسلمانان هم برای حفظ اسلام کشته شوند، ارزش دارد؛ چرا که ارزش اسلام از همۀ اين مسائل مادی بالاتر است» (۱)
وچند ماهی پس از پيروزی انقلاب، در سخنرانی برای عده ای که هم اکنون بر روی يوتيوب موجود است، افسوس و غبطه می خورد و می گويد: «اگر بنا بود که از اول مثل ساير انقلاباتی که در دنيا واقع می شَد، انقلابی که واقع می شَد پشت سر انقلاب يک چند هزار از اين فاسدها را در مراکز عام دار می زنند و آتش می زنند، تمام می شُد قضيه» (۲) و يا « اگر ما از اول که رژيم فاسد را شکستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب کرديم بطور انقلابی عمل کرده بوديم قلم ها را شکسته بوديم و تمام مجلات فاسد را و مطبوعات فاسد را تعطيل کرده بوديم و رؤسای آنها را به محاکمه کشيده بوديم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بوديم و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بوديم و چوبهای دار را در ميدانهای بزرگ برپا کرده بوديم و مفسدين و غاصبين را درو کرده بوديم اين زحمتها پيش نمی آمد. من از پيشگاه خدای متعال و از پيشگاه ملت عزيز ايران عذر می خواهم خطای خودمان را عذر می خواهم. ما انقلابی نبوديم…»(۳) البته او در سال ۶۷ با فرمان کشتن فله ای چند هزار نفر زندانی، آرزوی کشتار وسيعی که قبلا نکرده بود، و از آن غبطه می خورد، به آن تحقق بخشيد. بنابراين ملاحظه می شود، وقتی مستقيم فتوای ترور و قتل و کشتار و تصاحب زمين مردم بدون هيچ دادگاهی داده می شود، نتيجه اش قلتلها و ترور ها در دوران ۳۲ ساله جمهوری اسلامی است.
جای بسی تعجب است که کسانی در آرزوی برگشت به دوران طلائی آقای خمينی هستند و يا آقای خمينی را شخصی مصلح و يا کسی که برای خون مردم ارزش و اهميت قائل بوده است، می دانند و يا اينکه وانمود می کنند که آقای خمينی فتوای قتل و ترور صادر نکرده است. البته جائی که درايت هست روايت باطل است. عملکرد آقای خمينی و ديکتاتوری ولايت مطلقۀ فقيه را که با غوغاسالاری و چماقداری بر ملت ايران تحميل کرد، نياز به هيچگونه روايتی ندارد. اما در گفته ها و نوشته های آقای خمينی هر چه بخواهيد پيدا می شود، درست نظير فقه موجود که اگر بخواهيد فتوای قتل تمامی مردم جهان را بدهيد روايت و يا احايث فراوان می شود يافت و اگر بخواهيد با مردم جهان مسلمت آميز و برادرانه و در صلح و دوستی زندگی کنيد باز حديث و روايت وجود دارد. اين است که به درستی مرحوم مطهری می گويد: اصل عدالت اجتماعی در فقه انکار و يا از آن غفلت شده است و «با اين همه تأکيدی که در قرآن کريم بر روی مسئله عدالت اجتماعی دارد، مهذا يک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده و اين مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما گرديده است.» (۴)
محمد جعفری
[email protected]
نمايه:
۱- خاطرات آيت الله علی اکبر مسعدی خمينی، چاپ اول ۱۳۸۱، انتشارات مرکر اسناد انقلاب اسلامی، ص ۴۴؛ در سال ۱۳۷۴، توسط آقای خامنه ای به توليت آستانه قم منصوب شده است .
۲- https://www.youtube.com/watch?v=1wLl_-qlWzE&feature=related
۳- https://www.youtube.com/watch?v=7LmmJEP17uE
۴- بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی،اثر: متفکر شهيد استاد مطهری، انتشارات حکمت، چاپ اول: صفر ۱۴۰۳ ه.ق.، ۲۷. البته کتاب فوق در سال ۶۱ در تيراژ وسيع ۱۰۰۰۰۰ چاپ شد که بلافاصل به فرمان آقای خمينی کتاب سانسور گرديد و از انتشار آن جلوگير به عمل آمد و کتاب خمير گرديد.