آزادگی و ایستادگی امیرانتظام
مهندس عباس امیر انتظام در ۲۸ آذر۵۸ اولین روز زندان را که به تعبیر خود وی شروعی بر یک زندگی در تنهائی و نوین بود آغاز کرد و مهندس مهدی بازرگان استاد ، دوست ثابت قدم و همراه همیشگیاش که تا آخرین روزهای حیات در دفاع از بیگناهی سخنگوی دولتش دست از تلاش نشست ، سرانجام اندکی پس از ۱۵ امین سالگرد در بند ماندن امیر انتظام ناباورانه دستش از این دنیا کوتاه شد و آروزی رهائی دوستش را با خود به ابدیت برد .
با این همه تقارن تاریخیای که در سیرحوادث زندگی آن دو وجود داشت و این روزها در سالگردش بسر می بریم صرفأ بهانهای است که دراین مجال با اشارهای کوتاه به بازرگان به امیر انتظام بپردازم ، اما عامل اصلیای که باعث می شود تا در بحث در باره شخصیت امیرانتظام به بزرگمردی چون بازرگان نیزهمزمان پرداخت ، تشابه و تقاربی است که درزیستن آنها و در واقع فلسفه حیات سیاسیشان به وضوح وجود دارد ، آنچه که می توان راه مشترک آنان در بنای یک سیاست جدید و خطیردر فردای پس از پیروزی انقلاب در راستای نهادینه کردن جدائی دین از دولت نامید .
امروز ۳۴ سال از حکم حبس ابدی امیرانتظام که البته خود تخفیف داده شده مجازات اعدام به یمن تلاشهای بیوقفه و جانانه بازرگان بود ، سپری می شود و امیرانتظام همچنان ایستاده بر آرمان ، در انتظار محکمهای صالحه است تا در مقابل دیدگان مردم ایران بیگناهی خویش را به اثبات رساند.
متاسفانه در ایامی که شعاربر شعور حکم می کرد و خشونت بنام مذهب هر منتقدی را به مسلخ می برد ، در عصری که به تعبیرجنتیای که اکنون نیزمجازات رهبران جنبش سبز را انتظار می کشد و از گذشته خود ندامت نمی جوید ، شعار مرگ بر آمریکا ثوابش ازصلات بیشتر ! مشخص بود که اتهام ارتباط یا جاسوسی برای آمریکا چه پیامدی را می توانست در بر داشته باشد ، بنابراین برای عباس امیرانتظام معاون سیاسی سابق دولت بازرگان و در جهت تخریب او و به زیر سوال بردن مرحوم بازگان چه حربهای کاراتر از این که در صدر اتهاماتش ، جاسوسی بویژه برای شیطان بزرگ به عنوان یک سناریو رقم بخورد ، گو اینکه گفته می شد دلیل اصلی به زندان انداختن امیرانتظام تلاشهای او برای به تعطیلی کشاندن مجلس خبرگان بود ، در نتیجه روایت می شد که آقای خمینی برای تنبیه وی دستور داده تا قدوسی دادستان انقلاب فقط چند ماهی او را زندانی نماید ، بدیهی است که برای عوام فریبی جاسوسی اتهام مناسبی برای توجیه دربند کردن سفیر اسبق ایران در اسکاندیناوی بود و اما در پس پرده همت وی در انحلال مجلس خبرگان دلیلی روشنتر .
از سوئی در زمانی که ریش و تسبیح در دست مبین مقدس بودن انقلابی بودن بود ، چگونه می شد امیرانتظام کراواتی شق و رق را تحمل کرد ، دانشجویان خط اما او را جاسوس می خواندند پس آزادکردن او به تعبیری محکومیت خط قدسی امام ! در چنان جو دهشت باری ، بازرگان یگانه یار و همراه با بردباری خاص خود به دفاع از امیر انتظام پرداخت و متاسفانه تنها صدای بازرگان در جمع شخصیتهای شناخته شده شنیده می شد .
بدیهی بود که برای بازرگانی که دل به قدرت نبسته بود ، ترس معنایی نداشته باشد ، برای دفاع از دولتمردش و بیگناهیش چه چیز را از دست می داد او که استعفای خود از مقام نخست وزیری را عروسی دوم خود خوانده بود و بعدها محافظه کاری چون هاشمی رفسنجانی برکناری بازرگان را از پست نخست وزیری حرکت نجیبانهای توصیف می نماید ، بنابراین بازرگان در کنارامیرانتظام ایستاد اگرچه در زمان حیاتش و البته تاکنون هم نتیجه نهایی بردباری او و انتظام را شاهد نبوده ایم ، اما نفس حرکت او ارزش داشت که در حرمت آزادی خواهی صورت می گرفت .
امیرانتظام نماینده سیاست نهضت آزادی ، جبهه ملی و دولت موقت بود و محکومیتش به تعبیری مرادف با بن بست کشانده اجتناب ناپذیر سیاست گام به گام بازرگان ، از این رو بود که امیرانتظام فریاد می زدکه : ” ملت ایران شایسته سرنوشت بهتری است ، قانون اساسی باید در مجلس موسسان منتخب ملت تصویب شود و مجلس خبرگان باید منحل گردد . ”
بدیهی است که در فضایی که برای شکل گیری ولایت فقیه آماده می شد ، جرم چنین سخنی بیشتر از اتهام ساختگی جاسوسی برای آمریکا و کلا عوامل بیگانه بود ، امیرانتظام بدون هر گونه محاکمه به زعم حکومت جور باید به سزای اعمال خود می رسید ، با انحلال مجازات اعدام ، او ۵۵۰ روز را در انفرادی بسر می برد ؛ سرانجام پس از ۱۷ سال زندان بدون برخورداری از هر گونه امکان محاکمه آزاد و علنی در دادگاهی صالح ، امیر انتظام در سال ۷۵ آنهم به بهانه درمان و مرخصی استعلاجی از زندان بطور موقت آزاد می شود ، شاید بتوان گفت شرایطی که رژیم جهل برای او فراهم کرده بود از جهاتی نسبت به انچه که از سوی آپارتاید بر ماندلا رفت بدتر بودو البته بدیهی است که دیکتاتوری دینی و حکومت قدسی می تواند از تبعیض نژادی بدتر و بویژه خطرناک تر باشد .
از این روست که دکتر ابراهیم یزدی سالها پیش امیر انتظام را ماندلا می خواند ، عباس امیرانتظام در یاداشت تسلیتی که به مناسبت مرگ ماندلا تهیه کرده می گوید : ” ماندلا نیک زیست و نیک تر جهان خاکی را بدرود گفت ، تا بشر هست نام و یادش به نیکی در خاطر جهانیان باقی خواهد ماند . ”
باید گفت که امیرانتظام نیز تاکنون به نیکترین روش زیسته در مقابل خصم و جهل و با مناسبترین آئین ایستاده و اکنون نیز ماندلا وار به دنبال انتقام نمی باشد اگرچه برخورداری از فرصتی را که در آن بتواند تمام کسانی را که هستی و زندگی آزادش را بیهیچ جرم و جنایتی از او دریغ نموده اند ، به پای میز محاکمه عادلانهای بکشد حق مسلم خود و همه همرزمانش که در زندانها قربانی قهر خشونت مذهبی و مقدس گرایی کور شده اند ، می داند .
امیر انتظام به تعبیر خودش به اجبار بارها طعم تلخ مرگ و اعدام را بارها می چشد ، چون تاب و توان تحمل یک بار شنیدن عبارت و اتهام غیر قابل قبول خیانت و جاسوسی را ندارد ، تنها از این رهگذر است که امروز و فردا نام او نیکو می ماند و هرگز نکوهیده نمی گردد.
حیات امیرانتظام تحقق این کلام فرخی یزدی است که :
رسم و راه آزادی یا پیشه نباید کرد
یا آنکه ز جانبازی اندیشه نباید کرد
از این رو خود را تابع این قاعده طلائی می داند که با ایمان به اینکه در دنیا هیچ بن بستی وجود ندارد ، یا راهی بیابد و یا راهی بسازد از این رو او سال هاست که بر پیمان خویش ثابت قدم مانده ، از این روست که در همان نخستین روزهای به زندان افتادن امیر انتظام مهندس بازرگان فریاد می زند که :
” اصلا افشاگری دانشجویان در باره امیر انتظام جاسوسی نبوده است و عین خدمت و انجام وظیفه بوده … حالا اختیار مملکت افتاده به دست چند تابچه و این جای بسیار تاسف است و اعتراض به رادیو و تلویزیون است که حق ندارد این کار را انجام دهد . ” (در گفتگوی اختصاصی با کیهان ۱۷ بهمن ۵۸)
همین طور باز مرحوم بازرگان است که سناریوی محکومیت مظلومانه امیرانتظام را زیرکانه به سخره می گیرد آنجائی که می گوید :
” امیرانتظام که از سوء قصد موتورسواران فرقان جان سالم بدر می برد ، باید جاسوس آمریکا شود ! “( مندرج در روزنامه کیهان مورخ ۴ بهمن ۵۸ )
اما اتهامات امیر انتظام که در چهار مورد دسته بندی شده و خود در این رابطه به دفاع می پردازد از این قرار بود :
۱ -اتهام جاسوسی ، این در حالی بود در یک نمونه واضح ، رمزی کلارک با حضور آیت الله طالقانی با آقای امیر انتظام دیدار داشته است و ملاقاتها در سایر موارد و برخی از شخصیتها اصولا با هماهنگی دولت موقت و اطلاع غیر مستقیم اقای خمینی بوده است .
۲ – تلاش در حفظ حکومت بختیار ، این در حالی بود که بنا به شواهد تاریخی امیرانتظام همه توان خود را معطوف می نماید تا بختیار به طرز مسالمت جویانهای به استعفا مبادرت ورزد ، از سوئی در آن زمان نقل می شد که شخص آقای خمینی زمانی که در پاریس مقیم بوده ، اعلام کرده که اگر بختیار استعفا او را به عنوان یک فرد عادی ایرانی خواهد پذیرفت و این سخن بواسطه این موضوع مطرح شده بود که خود بختیار به خمینی در پاریس پیغام فرستاده بود که پذیرای حضورایشان و همکاری با وی و نیروهای انقلاب در ایران خواهد بود .
۳- توطئه انحلال مجلس خبرگان ، این در حالی است که مهندس بازرگان از ابتدا هم با این مجموعه و مجلسی به این نام موافق نبود و برعکس مجلس موسسان را دنبال می کرد که البته بسیاری در این مورد کارشکنی می کردند و آقای خمینی هم اصلا موافق نبود ، از این رو با تلاشهای بیوقفه بازرگان و تصمیم نهائی به همت عدهای در نهضت آزادی ، سرانجام مقرر می شود که طرحی در مورد انحلال مجلس خبرگان با نظر آقایان صدر حاج سید جوادی به عنوان حقوق دان و ابوالحسن بنی صدرتهیه شود و اتفاقا همین گونه همه شد و این طرح سرانجام با انشاء و دست خط اقای بنی صدر آماده و توسط مهندس بازرگان به آقای خمینی ارائه شد و چنانکه پیش بینی می شد با مخالفت خمینی داستان فیصله یافت ، در این رهگذر امیر انتظام هم یکی ار طرفداران نظریه پایان بخشیدن به ماموریت مجلس خبرگان بود که خود به تنهائی و برغم مخالف خمینی با این کار ، اصولأ جرمی محسوب نمی شود .
۴- اتهام اجازه خروج به افراد به خارج از کشور ، آنچه که زیر نظر معاون امور انقلاب نخست وزیری صورت می گرفت و نمایندهای از کادر رهبری و دفتر کمیته انقلاب نظاره گر نهائی بود برای تایید مجدد آنکه افراد ی بتوانند از کشور خارج شوند که ممنوع الخروج نشده باشند . بنابراین آقای امیر انتظام خود صرفا بخشی از کانال اجرائی اداری این مهم بود و نمی شد تمام مسئولیت را به گردن وی انداخت و آنگاه متوسل به این سناریو شد که باعث فرار عدهای ضد انقلاب شده است !
با فرض واهی بودن همه این توجیهات در اثبات بیگناهی امیر انتظام ، اما جمهوری اسلامی هیچ گاه فرصت دفاع را به او نمی دهد و امیر انتظام امروز نیز که ۳۴ سال از آغازآن محکومیت و تحمل زندان می گذرد ، مردانه و آزادمنشانه ایستاده ، وقتی در اولین محاکمه نمایشی خویش در سال ۵۸ حاضر می شود در حالیکه هنوز یک ماه واندی می گذشت که در اسارت دانشجویان بود می گوید :
” اکنون پس از ۴۰ روزاست که در بازداشت دانشجویان پیرو خط امام بوده و با عواقبی چون ناراحتی معده و قلب مواجه شدهام اما :
ازدست دوست هرچه ستانی شکربود
سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست ”
و امروزهم امیرانتظام با همان شعار و اعتقاد است که به عیادت محمدی گیلانی کسی که ۳۴ سال پیش حیات آزاد را بیجرم و بیجنایت از او سترد ، میرود. امیرانتظام به دنبال انتقام نیست ، بطوریکه بازرگان هم براین مسیر گام برمی داشت و صبر مهندس بازرگان به رغم دردهای جانکاهی که از هر سو بر او روامی داشتند از این منظرفهمیدنی و قابل ستایش است و از تا دیروز تا امروز و قطعا بیشتر در فردا ایستادگی ماندلای ما امیرانتظام درخور ثنا .
از این روست که امروز می توان به انسانی چون بازرگان بزرگ مفتخر بود که با صبوری و سیاست گام به گامش ایران را درگیر آتش انتقام ننمود و تلاش کرد که با متانت و حوصله از حقوق ملت ایران از جمله امیرانتظام دفاع نماید اگرچه خود در اولین گامهای در راهی که در پیش گرفته بود جسم نحیف خود را قربانی نمود و فرجام کلام آنکه دربزرگداشت بزرگی بازرگان همین بس که امیرانتظام ایستاده بر آرمان شاگرد مکتب اوست ، هموکه ملت ما بیش از پیش به شنیدن ” صدای مردانه ” ( به تعبیرمهندس عبدالعلی بازرگان ) او نیازمند است .
راه بازرگان بزرگ مستدام و ایستادگی امیرانتظام هم چنان بر دوام !
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.